محکمتر بچسب؛ عفت و طهارت هدر نرود!
دختری چادری به همراه مادرش که از نظر ظاهری، دنباله روی مادرش می نمود، دو تا از صندلیهای سکوی ' صادقیه ' ایستگاه ' ارم سبز ' را اشغال کرده بودند. من که تا قبل از مواجهه با این دو شخصیت عفیف، در ذهن، مشغول مرور دروسم، بودم - البته در انتهای سکو که خلوت و عاری از مزاحمت بیماردلان، بود - به محض اتمام آن، به سمت صندلیها، حرکت کردم. ناگفته نماند علیرغم تمسخر عده کثیر تروریستهای موجود، همچنان مدت زیادیست به استفاده از چتر، جهت ایجاد مانعی فیزیکی در مقابل آفتاب، مداومت داشته، دارم و خواهم داشت - تا کور شود هر آن که نتوان دید! از مقابل صندلیهای دو بانوی عفیف، عبور کرده بودم که صدای خنده راهبه نماها به گوشم، رسید. من که مشاهده این گونه حرکات غیرمتمدنانه از جانب عفیفه نماها و حتی بانوان ایرانی دیگر که طبق آمارها، صدر مصرف کنندگان لوازم آرایش را اشغال نموده و مدفون کردن پوستشان را زیر خروارها بتونه کاری با بهداشت پوست، اشتباه گرفته اند برایم، تکراری شده به سرعت، متوجه مقصود پاکشان شدم: ' امر به معروف و نهی از منکر، از طریق تمسخر سوژه مورد نظر. '
بلافاصله برگشته و قبل از پیشداوری، نگاهی به آن دو، انداختم. نگاهی خیره و شرور داشتند که بوی عفتی از آن، به مشام نمی رسید. مدام، نگاه کرده و می خندیدند. دیگر زمان امر به معروف من، فرا رسیده بود. رو به دختر عفیف، گفتم: ' چتر روی سر، گرفتن خنده دارد؟ ' بدون اینکه احساس دستپاچگی کند، با خنده ای وقیحانه که بسیاری وقتی کسی را تنها گیر آورده و حس شیر بودن بهشان، دست داده و از خود، بروز می دهند، جواب داد: ' ما اصلا به تو، نمی خندیم. ما اصلا با تو، کاری نداریم. ' توجه به واژه ' تو '، بسیار تامل برانگیز است. ایرانیها خیلی زود، دخترخاله و پسرخاله می شوند؛ حتی عفیفه ها. گفتم: ' پس، به چه، دارید می خندید، وقتی زل زده و به من، اشاره می کنید؟ '. دختر عفیف فرمودند: ' به خودت، شک داری؟ ' لحن و کلمات به کار برده از سوی ایشان، آشنا می نمود. بارها، وقتی جنس مذکری تصمیم به ایجاد مزاحمت، برای نوامیس مردم، گرفته و متعاقب آن، به دنبال راه گریزی، می گردد، به این روش ناجوانمردانه و شرورانه، پناه می برد.
در جواب بانوی مکرمه، عرض کردم: ' می دانی شبیه چه کسانی صحبت می کنی؟ پسرانی که مزاحم نوامیس مردم شده و در صورت اعتراض دختر یا زن، می گویند: ' من با تو نیستم. من در حال صحبت با گوشی، هستم. به خودت، شک داری؟ و ... . ' همین پسرها از شکم امثال شماها، بیرون می آیند که به این وضع، می افتند. ' با گستاخی هر چه بیشتر، گفت: ' برو بابا! اصلا به چتر تو، می خندیدیم. ' پاسخ دادم: ' به جای چادر سر کردن، رحمت را پاک نگاه دار. درونش، کرم پرورش نده. ' سپس، رو برگردانده و به راه خود، ادامه دادم تا نفس متعفنشان بیش از این، آلوده ام نسازد. باز هم، صدای خنده مادر بهشتی بلند شد.
درست مثل اینکه لباس روحانیت بپوشی و بدون در نظر گرفتن شان و منزلت آن، طوری رفتار کنی که گوئی - با پوزش از جامعه روحانیت - سیرک باز هستی. به واقع، علت صدور مجوز قانونی برای این دست زنان، که صرفا در جهت ظاهرسازی و فریب عموم مردم، به استفاده از این نوع پوشش، روی می آورند چیست؟ منشاء این حس مصونیتشان کجاست؟ برای پلیسی که به سوء استفاده از لباس و درجه اش، می پردازد، برخورد قانونی لحاظ شده است. شما بزهکاران که جای خود دارید؛ مگر آنکه اجراء قانون مسکوت مانده یا هر بی سر و پایی آمر به معروف و ناهی از منکر، شناخته شود!
- ۹۶/۰۵/۰۴