فلسفه تشکیل نیروی انتظامی چیست؟ مردم امنیت می خواهند!
دیروز، پس از کلنجارهای درونی بسیار، تصمیم بر آن، شد تا در عوض استفاده از سیستم کثیف حمل و نقل مترو - آلوده از همه جهات؛ همان گونه که پیشتر، ذکر شد - و به سبب دوری از محیط سرشار از قاچاق فروشی دستفروشان و تن فروشی زنان دستفروش و متکدی که برای کسب مجوز کار در آن جا و باقی ماندن در باند مربوطه، به رابطه نامشروع، با اشخاص مسئول آن، تن داده و حتی در تبلیغ کالاهای خود، از کلمات وقیحانه و تهوع آوری، بهره می برند و نیز، به جهت پرهیز از مزاحمتهای پی در پی ایشان و همچنین، مزاحمتهای مسئولان مترو، از وسیله نقلیه دیگری، استفاده کنم؛ یعنی اتوبوسهای تندرو. خوشحال بودم که از چهره نابهنجار عناصر متروئی، دور بوده و هر باری که از روبروی ایستگاههای مترو، عبور می کردم، از تجسم روبرو شدن با چهره کریهشان، دچار حالت اشمئزاز، می شدم.
اما مگر ایشان به این راحتیها، مردم را آسوده می گذارند؟ از سال گذشته، شاهد تعقیبات مکرر آنها تا درب منزل و پیشنهادهای دوستیشان - به شکلهای مختلف - بوده ام؛ طوری که گهگاه، مجبور به تماس با پلیس ۱۱۰، می شدم. عصر هنگام که به منزل، بازمی گشتم، مردی را که چهره آشنائی داشت و همواره، زمان ایستادن در ایستگاه اتوبوس محل - جهت عزیمت - سوار بر خودروی پژو پارس سفیدرنگش - که این بار، شماره پلاکش را برداشتم - روبروی ایستگاه، توقف نموده و با اشاره، مرا دعوت به سوار شدن، می کرد مشاهده نمودم که از قبل، سر کوچه محل اقامتم، پارک کرده و به شکلی نمایشی، مشتی اسکناس ۱۰۰۰۰۰ ریالی کم ارزش ایرانی را در دستانش، گرفته و حین عبور من، نگاهم می کرد. من هم که متوجه مقصود کثیفش شده بودم بی توجه از کنارش، عبور کردم که ناگهان، از پشت سر، به آرامی، گفت: ' ۲۰۰۰۰ تومان. ' نقشه از پیش طراحی شده ای بود. او که به یاری تعقیبهای گذشته اش، از محل سکونتم، مطلع و در نتیجه پیشنهادهای پیشین خود، مطمئن بود همچون مادر، همسر و خواهران احتمالی کثیفش، این کاره نیستم سر کوچه، کمین نموده و قصد داشت تا ابتداء، با نشان دادن پولها، توانائی مالیش را که بیش از ۲۰۰۰۰ تومان، بود به رخ کشیده و سپس، با بیان مبلغ ناچیز ۲۰۰۰۰ تومان، از ارزش من، بکاهد.
با مشاهده بی توجهیهای من، با ماشین، پشت سرم، حرکت کرد و جلوتر، ایستاد تا اینکه وارد ساختمان، شدم و او نیز، آن جا را ترک کرد.
نمی دانم چرا وقتی پای امنیت خودشان در میان است - که نام زیبای ' امنیت ملی ' را هم، بر آن، نهاده اند - سرتاسر کشور مامورباران می شود؛ اما نوبت که به امنیت شهروندان، می رسد، نه تنها، پلیسی نیست؛ بلکه حتی با وجود حضور در محل، خود را به ندیدن، زده تا از انجام وظیفه، شانه خالی کنند. بماند که در صورت مراجعه و شکایت حضوری نیز، به پیچاندن مراجع، می پردازند؛ بخصوص اگر مراجع مونث باشد. لعنت خداوند بر مادرشان، باد که چهره زن را تا حد یک بازیچه، تنزل داده اند! از فرزندان چنین مادرانی، بیش از این، انتظار نمی رود؛ یک مشت زن حجاب برتری که تنها چیزی که در موجودی مونث، می بینند جنسیتش است.
خیلی دوست داشتم به او، بگویم: ' آن پول را به مادر فاحشه ات، بده که حاضر شده در قبال پرداخت نفقه روزانه و مهریه ای، از جانب پدر کثیفت، رحمش را در اختیار وی، قرار داده و موجود زناکار و آلوده ای چون تو را تقدیم او نموده و در نهایت، تحویل جامعه دهد. '؛ اما حیف که فرصت نشد!
- ۹۶/۱۱/۰۳