باغ عدن

پیام های کوتاه

حدود ساعت دوازده و نیم ظهر روز دوشنبه ۱۶ بهمن ۹۶، سوار بر متروی ' کهریزک '، به سمت دانشگاه، در  حرکت بودم که ناگهان، صدای خانمی حدودا چهل و چند ساله به گوشم، رسید که با ناراحتی بسیار، از حضور بی ملاحظه و بی بند و بارانه دستفروشان در مترو، گله می کرد: ' اینها را خود مسئولان ایستگاه استخدام کرده اند. یک مشت خانواده شهداء را آورده اند ریخته اند، این جا و به آنها، آموزش داده اند به اذیت و آزار دختران و زنان به قول خودشان، بدپوشش، بپردازند. ' گمان می کنم دل خونی از مزاحمتها و آزار و اذیتهای دستفروشان که به دستور بالادستیهای متروئی، در مواجهه با دختران و زنان تنها و با پوششی خلاف سلیقه ایشان، به نمایش می گذاشتند، داشت؛ دقیقا همان سناریوئی که همواره، در مورد شخص بنده، اجراء می نمودند و سرانجام، به شکایتم نزد ' بازرسی پلیس ' و ' بازرسی شهرداری تهران '، ختم شد.

دستفروشان مترو که در پرروگری، روی هر چه مجرم سابقه دار را سفید کرده اند شروع کردند به جواب دادن و دفاع از تخلفات و مزاحمتهای خود - با توجه به پشتیبانشان؛ یعنی پلیس مترو و مسئولان حریص آن. زن مسافر عصبانی هم، با تقلید صدای سگ، حاضرجوابی و صداهای آزاردهنده و غیرمنطقی آنها را تشبیه به پارس سگ، نمود. توجه همه به سمت آنها، جلب شده و کنجکاو بودند که چه اتفاقی افتاده است. دو زن دستفروش دیگر که تازه، وارد واگن، شده بودند با شنیدن صحبتهای زن مسافر و اینکه آن را اهانتی برای خود، می دیدند همچون همیشه که پس از ایجاد مزاحمتها و زد و خوردهای متعاقب آن، با داستان پردازی، قصد زدودن اتهامات را از چهره، دارند، قصه سرشار از حماسه زحمتکش بودن، قداست و پاکدامنی فردی خود را آغاز نمودند: ' از چهره این زنان و دختران مسافر، می توان فهمید که چه کاره اند. مشخص بود که آدم درستی نبود. یک روز، زنی معلوم الحال - قضاوتی کاملا، بر اساس ظاهر - پایم را لگد کرد و در عوض عذرخواهی، به دستفروش بودنم، اعتراض نمود و گفت: ' وسائلت را جمع کن. ' از سر و وضعش، می شد فهمید که چه کاره است. گفتم: ' چیست؟ محلت نگذاشته اند و حالا، حرصت را سر من، خالی می کنی؟ ' و تهدید به ضرب و جرح، نمودم. او هم، گفت: ' اگر راست می گوئی، بزن. ' من هم ضربه ای به او، وارد کردم و قبل از آنکه بتواند واکنشی نشان دهد، درب قطار بسته شد. او نیز، با عصبانیت، لگدی به در، کوبید و قطار حرکت کرد. '

چنان با آب و تاب، به شرح سلحشوریهایش، در حق مسافری مونث و تنها، می پرداخت که گوئی مطابق دستورالعمل فرمانده خود، مشغول پیکار با دشمنی بیگانه و متجاوز به حریم فرهنگی احمقانه اش، بوده و تا یارا داشت‌، باید از خجالتش، درمی آمد. بعد، بلافاصله، تلاش کردند آن را به موضوع اعتصابات موجود، ارتباط داده و هر چه بیشتر، خود را قدیس و پیرو دین و مسافران این چنینی را دشمن دین و حکومت معرفی نمایند.

وقتی در شرح وظائف دستفروشان زن و کودک بی سرپرست یا بدسرپرست و مردان و پسران محتاج به نان شب مترو، ایجاد مزاحمت برای نوامیس مردم، هنگامی که پوششی مخالف سلیقه مسئولین را بر تن دارند، مشاهده می شود - با در نظر داشتن این موضوع که خود دستفروشان نیز، از نظر اخلاقی،‌ گرفتار انواع فسادهای ریز و درشت هستند؛ از جمله، دوستی و رابطه نزدیک و غیرشرعی با کارمندان مترو، جهت گرفتن مجوز فروش در آن مکان - آن چه که به ذهن خطور می کند جز این، نخواهد بود که: دستفروشان مترو و متکدیانش چیزی جز عروسکهای خیمه شب بازی مسئولان مترو، نیستند که با هر اشاره ای، از جانب آنها، سر به اطاعت، خم می کنند. جانبداری و سعی در فراری دادن مجرمان دستفروش و متکدی مترو به دست کارمندان آن، وقتی پس از ارتکاب جرم، دست به دامن پلیس و ...، می شویم، به خوبی، مبین این حقیقت است.

اخیرا، بر تعداد و شدت اعتراضات مسافران، به حضور همراه با مزاحمت دستفروشان و متکدیان مترو، بیش از پیش، گشته؛ گوئی دست همه آنها به تدریج، برای همه‌ مسافران مرد و زن و دختر و پسر باغیرت مترو، در حال رو شدن، است.

  • ۹۶/۱۱/۱۹
  • بنده خدا
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.