' خزانه فلاح '؛ محله رحمهای مادران شهیدپرور یا اراذل و اوباش پرور؟

از قدیم، گفته اند: ' شنیدن کی بود، مانند دیدن؟ '. حقیقتا هم، درست گفته اند. سالهاست با شنیدن نام محله بسیار خوشنام ' خزانه فلاح '، مو بر تن ساکنان مناطق آدابدان تهران و جهان، سیخ می شود؛ اما تا گذرتان به آن، نیفتاده یا مجبور به زیستن موقت، در کنارشان، نباشید، متوجه وضع موجود نشده و هر گونه سخنی انتقادآمیز درباره فرهنگ و آداب و رسوم زشت و نابهنجار ایشان را حمل بر غرور، نخوت و خودستائی افراد مناطق دیگر، خواهید نمود. جالب است بدانید بسیاری از دستفروشان و حتی کارمندان و نیروهای پلیس مزاحم و بی تربیت مترو که ذکر اعمال زیبا و متمدنانه شان در مطالب پیشین وبلاگ، آمده و خیل عظیمی از فروشندگان و دادزنهای فروشگاههای مناطق مختلف تهران را همین اراذل و اوباش زادگان جنوب شهر تشکیل می دهند. جای تعجب نیست که فروشگاهها و محلهای کسبی که این افراد در آنها، مشغول به کارند به مکانهای ناامنی برای مردم و نوامیسشان و مکانهای امنی برای آزارگران، مبدل گشته است.

مطمئنا، اشخاصی که این گونه اراذل را به کار می گمارند خود، رگه هائی از  اوباشگری را به همراه، دارند که آن هم، ریشه در رحمهای آلوده مادرانشان، دارد.

به هر صورت، صحبت مادران ' حجاب برتری ' این دست پسران زناکار و مردم آزار یا بیانات عجیب همسران ' حجاب برتری ' این جرثومه های فساد در باب ' راز نهفته وجود سرشار از  پاکیزگی ایشان در بستن سه متر پارچه مشکی به دور ماتحت خود ' و ایرادگیریهایشان از پوشش دختران باکره، چیزی شبیه به شوخی، می ماند.

این طور به نظر می آید بهتر آن است همان بلائی که سالها قبل، بر سر اراذل محله آلوده ' خاک سفید '، آمد و باند خرابکار خانوادگیشان توسط ' نیروی انتظامی '، به انهدام، کشیده شد، بر سر باند خلافکار خانوادگی محله مذکور نیز، بیاید تا امنیت و آسایش هم، به ساکنین احتمالا، بافرهنگ محل و هم، به ساکنان سایر مناطق تهران، مترو و در کل، جهان، بازگردد.

آن چه که در زندگی اغلب مردم این محله، جریان دارد از قرار زیر است: ۱- تمرین درست عرعر کردن و پرورش عضلات پسران تا در صورت نیاز، با عربده کشی، ایجاد هیاهو و زورگوئی، چیزی را به ناحق، دریافت نمایند که آن چیز یا جای پارک است یا برقرار کردن ارتباط با نوامیس مردم و ... . ۲- ازدواج کردن دختران آن محل با همین پسران اوباش و تکثیر چندین نسخه از همین اراذل، در دنیا. ۳- توهم پاکیزگی همین زنان و دخترانی که همنشین، همپا و زاینده همین پسران و مردان رذل هستند. ۴- اقدام زنان، دختران، پسران و مردان محله به تربیت دختران، زنان، پسران و مردان محله های دیگر و سعی در هر چه بیشتر، شبیه کردن آنها به خود.

وقتی ' زنا ' از نظر ایشان، صرفا، همبستری با نامحرم، بوده و سخنان کتب آسمانی و پیامبران و امامان در باب زنا شمردن چشم چرانی، متلک گوئی، پیشنهاد دوستیهای نامشروع، حرف زدن زائد با نامحرم و ... - بنا به مصلحت ایشان - از حوزه ' زنا '، خارج گردد، چنین ' فرو رفتن در توهم پاکی ' علیرغم آن همه گناه، از ایشان، بعید نیست.

جالب است همین افراد که ادب، نزاکت، پاس نگاه داشتن حریم خصوصی و اشتغال به امور خویشتن ساکنان مناطق شمال شهر را تعبیر به ' عدم صمیمیت ' و ' خودخواهی ' آنها، می کنند در گوشه گوشه خیابانها و کوچه و پس کوچه های محله - همچون میکروبها - کلونی تشکیل داده و به تقویت رفتارها و گفتارهای غلط خود، می پردازند؛ اما این رفتارهای زشت و غیردینی در توهم ایشان، ' صمیمیت ' و ' روابط دوستانه ' محسوب می گردد.

از پدرانی هوسران که از مذهبی بودن، صرفا، تلاش در کشیدن پارچه هائی مشکی، بر سر زنان و دختران کثیفشان، دیده می شود، بیش از این، برنخواهد آمد که رحم دخترانشان را برای پرورش انگلهای بیشتر، در قبال مهریه های کلان و نفقه روزانه، به اجاره دائم یا موقت پسران آلوده آن محل، درآورند.

اگر توانستید، به این محله، رفته و از نزدیک، به آن چه که در رحم مادران و زنان آن، می گذرد، نظر افکنید. حقیقتا، بدون رحم آلوده زنان محله، پرورش چنین میکروبهائی امکانپذیر نبود.

به گمانم، پیش از آنکه سرنوشت ' خاک سفید ' دامنگیرشان شود، تغییر فکر و رفتار در آنها، ضروریست. شاید با ریشه کن کردن ایشان از کره زمین، مترو و قسمت عظیمی از شهر تهران و به نوعی، جهان، روی آسایش و آرامش به خود، ببیند.

توجه: این مطلب راجع به فرهنگ غالب محله فوق، بوده و مسلما، ساکنینی را که علیرغم حضور یا زندگی در چنین جو مسمومی، همرنگ جماعت نشده و در پاکیزگی خود، می کوشند شامل نمی گردد.