لالائی دیگر، کافیست!
- ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۵۴
در ایران، تفاوتی میان زیست جانوری و انسانی، مشاهده نمی شود. جامعه ای که حتی مکانهای آموزشی و مقدسی که صرفا باید جهت آموزش و یادگیری و عبادت و نزدیکی به پروردگار، پاکسازی شوند نیز، مورد هجمه روابط زن و مرد، واقع شده اند: ازدواجهای دانشجوئی، همسریابی برای فرزندان در مساجد و عبادتگاهها و ... . مرد و زن پیوسته - همچون انسانهائی که توسط شیطان، مس و دیوانه شده باشند - در روابطشان، مدام به یکدیگر القاء می کنند که ما دارای جنسیت، هستیم، حال آنکه جنسیت مربوط به بعد حیوانی بشر، است. چیزی که تنها باید در اتاق خوابهایشان، مورد توجه قرار گیرد و به باور بنده، در هیچ مکان و زمانی.
اگر برای زنان و دختران، حجاب یک اجبار قانونیست و سپس، دلیل آورده می شود که انسانها نباید با جنسیت خویش، وارد اجتماع شوند، ولی آیا مردان از این امر، مستثنی هستند؟ حتی کارمندان مرد ادارات در مواجهه با یک خانم، سعی در برقراری رابطه از این بعد، دارند و به اصطلاح ' زن ناقص العقل ' را جدی نگرفته و سعی در بازی دادن و پیچاندنش، کرده و زمانی که با برخورد انقلابی وی، مواجه می گردند، پوشش زن را بهانه ای برای وظیفه نشناسی و اقدام به کلاهبرداریهایشان، می سازند.
مردان نیز همچون زنان، لازم است متوجه باشند قبل از مرد بودن، یک انسانند و مجبورند نگاههای دریده و زبان کنترل نشده خویش را مهار کنند. در غیر این صورت، تفاوتی با حیوان، نخواهند داشت. اما وقتی مادران نمونه این دست از مردان و پسران را مشاهده می کنیم، جای تعجب نیست که مولود و پرورش یافته چنین زنی که یک عمر، تنها با بعد حیوانی خود - در قالب امر مقدس ازدواج - مشغول زندگی و امرار معاش و تنها هدفش جلب توجه شوهر به زیبائیهای ظاهری خویش، بوده و شب و روز را در فکر برپائی جشنهای مختلف و زینت دادن و خودنمائی در این مراسم، می گذرانده و تنها نشانه پاکی خویش را حجاب اجتماعی معرفی می کند چنین حیواناتی باشند.
دلیل سکوت قانون و روحانیت نسبت به این وضع، چیست؟ پزشکان نیز، زمانی که یک نسخه جواب نمی دهد، تجدیدنظری در تصمیماتشان، اعمال می کنند. هدف یک حکومت اسلامی باید پاکسازی واقعی و نه ظاهری جامعه باشد.
ایستگاه متروی امام خمینی (ره) جهت گرفتن موجودی کارت بانکی، منتظر ایستاده بودم. زن حدودا 35 ساله ای به همراه مادر شدیدا مکرمه سیاهپوشش، دو صندلی از صندلیهای مراسم جشنی را که به گمانم، به مناسبت ایام شعبانیه، در محل ایستگاه، در حال برگزاری بود اشغال کرده بودند. معطوف نگاههای حاکی از تعجب دو زن، شدم. من نیز، همانند طفلک معصومها، زل زدن به ایشان را در دستور کار، قرار دادم. سرانجام، زنی که دختر ایشان می نمود دهان باز کرده و طوری که به وضوح، به گوش می رسید، نتیجه معاینات خود را بازگو فرمودند: ' قیافه اش داد می زنه خرابه. وگرنه این طور لباس نمی پوشید. ' نگاهی به صورت پر از آرایش و شال قرمز جیغی که بر سر، نهاده و نیمی از زلفهای رنگ کرده و بورش، به بیرون ریخته بود انداخته و با ناراحتی آغشته با غیظ، گفتم: ' من از یک متری کسانی که شما با آنها، ازدواج می کنید، عبور نمی کنم. آن وقت، شما با همینها، خطبه خوانده و عمری، زیر یک سقف، زندگی می کنید. حال می گوئید من کثیفم و شما تمیز؟ ' زن رویش را برگردانده بود و نگاه نمی کرد. حتما می ترسید قیافه عفیفی که به خود، گرفته بود به هم بخورد. ادامه دادم: ' می خواهد بدهم شلاقش بزنند تا حرف دهانش را بفهمد. ' بعد، همانطور که داشتم دور می شدم گفتم: ' با آدم آلوده ای مثل خودت، ازدواج نکن که نتوانی جمعش کنی و حرصت را سر دخترها خالی کنی.' از قدیم، گفته اند: ' دیگران را با انگشت کثیف، نشان نده. '
یکی از وظایف کلانتریها برقراری حفظ و نظم و امنیت، مقابله با هر گونه ناامنی و اخلال نظم در حوزه استحفاظی و برخورد با اعمالی که موجب سلب آسایش عمومی و فردی می شود و نیز، شناسائی عوامل مخل نظم عمومی و فردی، افراد سابقه دار و بزهکاران حرفه ای و کنترل آنان می باشد.
مسئله ای که در حال حاضر، موجبات آزار دختران ایرانی بسیاری را فراهم آورده پدیده دیرین مزاحمین خیابانیست، به نحوی که تبدیل به مانع بزرگی در عملکرد اجتماعی و فردی ایشان، شده است. مزاحمین خیابانی صرفا پسران و مردان ایرانی را شامل نمی شود، بلکه زنان و متعاقب آنها دختران گرامیشان هم، به این جرم که کوچک انگاشته شده، مبتلاء هستند. این آزار و اذیتها در مناطق نسبتا متمدن تهران نیز، یافت می شود، چه برسد به نواحی عقب افتاده و بربر آن!
اختلالات و بیماریهای روحی، روانی و شخصیتی شدید در این افراد - با پیشرفت حداقلی چهار دهه - چنان شدید است که تمایزی میان ثواب و گناه، قائل نشده و گناه را عین ثواب می دانند. مادران، همسران، خواهران و دخترانی که وظیفه تربیتی بر دوششان، است نه تنها توجهی به این امر، نشان نداده، بلکه خود ایجاد و تشدیدکننده رفتارهای ضد دینی، فرهنگی و اجتماعی مردان و پسرانشان هستند.
متلک پرانی و آزارهای زبانی یکی از رفتارهای پرطرفدار و پرسابقه میان بانوان ایرانیست. کافیست با پدیده ای نوین، ولی معقول و بهنجاری برخورد کنند. آن وقت است که بدون توجه به امکان ایجاد شر و درگیری، دهان باز کرده و با پرده دری، شروع می کنند به توهین وتمسخر. حال تصور کنید چنین بانوی هنرمندی فرزند خردسالش را نیز، به همراه داشته باشد. چه بلائی که بر سر دین و آئین و روح و روان این طفل مظلوم، نمی آید!
زنان زمانی که کودکند با عروسکهایشان، سرگرمند. زمانی هم که به بلوغ جنسی، رسیده و توان باروری می یابند، نوزاد خود را با عروسک زمان بچگی، اشتباه گرفته و با غفلت فراوان - گوئی که خود کودک و نوزادشان عروسکیست که فقط باید تغذیه شده و مورد نوازش جسمی و عاطفی، قرار گیرد - به عروسک بازی خود، ادامه می دهند.
والدین بهتر است در عوض آموزش پرورش عروسک و صرفا پوشیدن نمادین چادر، دخترانشان را آراسته و مزین به تعالیم عمیق و درونی دینی، تربیتی و اخلاقی، نمایند. در غیر این صورت، تا ابد، خود را کودکانی فرض خواهند کرد که معصوم وار در حال عروسک بازی، هستند و نتیجه همین وضع اسفبار تربیتی ایست که شاهدیم.
نقش کلانتریها در این میان، اهمیت بالائی دارد. بارها شاهد مزاحمتهائی بوده ایم که مقابل چشمان ضابطان قضائی، صورت گرفته و با بی تفاوتی بحث برانگیز آنها، مواجه گشته ایم. گوئی حق دختران است که به جرم حضور در اجتماع، سزاوار این گونه رفتارها گردند. به واقع، فرماندهان ارشد نیروی انتظامی در پشت پرده، نیروهای خود را تحت چه تعالیمی، قرار می دهند که این گونه در رفتارهایشان، عیان می شود؟
وقتی رفتاری به صورت یکدست، توسط نیروهای پلیس، اجراء می شود، گمان نمی کنم صرفا مربوط به موارد خاصی، باشد که بتوان آن را با گزارش و شکایت، مرتفع کرد و پای مسئله ای در میان است.
عمریست در ایران، شعار ' پاک بودن ' سر داده و به گونه ای در رسانه ها، به تصویر کشیده می شود که گوئی تمام بانوان ایرانی پاک و پاکیزه در منازل مطهر خود، نشسته و مشغول زایش پاک فرزندان ایران زمین هستند و به چنان سطح معنوی ای، دست یافته اند که زنان سراسر کره زمین برای به اوج رساندن روح خویش، چاره ای جز تبعیت و الگو قرار دادن ایشان ندارند.
چگونه است همین اشخاصی که روزگاری طولانی، ندای ' اللهم عجل لولیک الفرج ' از آنها، شنیده شده و جهت تبرک، بارها بار سفر بسته و با صرف هزینه هائی هنگفت، خود را به حرم انسانهائی که در زمان خویش، به پاکی زیسته اند، رسانده و ادعای حب و دوستی ائمه اطهارشان گوش فلک را پر کرده با دیدن انسانی که قصدی جز پاک زیستن به شیوه انبیاء (ع) را ندارد، چیزی به جز تمسخر و دست انداختن وی، در پیش نگرفته و تمام قوای شیطانی خود را به کار می گیرند تا فرد مورد نظر را به جرگه منحوس خویش درآورند؟ تنها کاری که از ایشان، سر نزده و با وضعی که پیش می رود، بعید نخواهد بود پرتاب شکمبه گوسفند است.
آیا به واقع، ایشان منتظران مهدی (عج) هستند یا اگر شکمبه ای بر سرمان، آوار نمی شود، ذخیره شده است، برای وقت ظهور؟