یا مقلب القلوب و الاحوال! یا مدبر الیل و النهار! یا محول الحول و الاحوال! حول حالنا الی احسن الحال.
امید در سال جدید، ' کارمندان مترو '، ' پلیس مترو ' و ' باند دستفروشان و متکدیان مترو ' که چنان مجذوب و شیفته درجات، پست و جمعیت عظیم خلافکار و یکپارچه ای که گرد هم، آورده اند گشته اند که به راحتی، سر در گریبان مترو، فرو برده و متوجه نیستند خارج از مترو نیز، چشمانی وجود دارند که خیلی چیزها را شاهدند؛ از جمله، دوربینهای مداربسته مترو، همسایگانی که متوجه زمان خروج و بازگشت به منزل، می شوند، اشخاص حاضر در مکانهائی که بدانها، مراجعه می کنیم و ...، از این توهم بیمارگونه، خارج گشته و تا پول، مال و سندی در دستان مسافران، مشاهده می کنند، گمان نبرند مال ایشان است، در دستان دیگران.
برای کارمندان و پلیس مترو، بسیار زشت است تا نان روزانه خود را در جیب و خانه و زندگی مسافران، جستجو نمایند. مگر حقوقی که دولت ماهانه، از محل بیت المال، به جیب شما، وارد می سازد تا امنیت مسافران مترو را تامین نموده و بدیشان، خدمت رسانی کنید آن قدر کم است که کاستیهای خود را در مال مسافران، جستجو می کنید یا سرک کشیدن در اموال مسافران، جزئی از وظائف شما، تعیین گشته است؟
یکی از عادات زشت کارمندان و پلیس مترو، بو کشیدن در اموال اشخاص و تلاش در به دست آوردن یا غصب آنهاست. حال، اگر دختری تنها باشد که چه بهتر! خود و مالش را یک جا، صاحب می شوند.
دیروز، ساعت ۲ بعد از ظهر، جهت تعویض لباسی که عصر پریروز، خریداری کرده بودم، به فروشگاه لباس نزدیک منزل، مراجعه نموده و سپس، از طریق مترو، سری هم، به کفش فروشیها و لباس فروشیهای نزدیک خیابان ' سپهسالار ' زدم. از آنجائی که چیز به درد بخوری نصیبم نشد، به ناچار، با اتوبوس، خود را به ' دروازه دولت '، رسانده و یک بسته ۶ تائی چوب لباسی برای لباسهای نو و چند عدد شمع نیز، برای سفره هفت سین، خریده و از ورودی شمال غربی ایستگاه متروی ' دروازه دولت '، وارد سیستم حمل و نقل عمومی - نه ارث پدری و شرکت خصوصی کارمندان، پلیس، دستفروشان و متکدیان مترو که تجارت کثیف پردرآمدی را در مترو، به راه انداخته اند؛ از جمله، قاچاق فروشی، تکدیگری، شناسائی و جذب دختران و زنان مستعد و مناسب باندهای فساد و فحشاء و ... - شدم.
با استفاده از خط ' ارم سبز ' و پس از رسیدن به ایستگاه ' شادمان '، به اغذیه فروشی طبقه بالای مترو، رفتم تا چیزی برای خوردن، پیدا کنم. نزدیک اسنک فروشی، شده و پس از درخواست تهیه اسنک، مبلغ مورد نظر را پرداخت نموده و منتظر ایستاده بودم که دیدم اسنک فروش به پولهای داخل کیفم، خیره شده و همین که متوجه نگاههای من شد، چشمانش را پائین انداخت و گفت: ' امروز، مترو چطور بود؟ '. از آنجائی که متوجه منظورش نشده بودم ، سوال کردم: ' چطور؟ '. جواب داد: ' کار و بار را می گویم. داخل مترو، کار می کنی، دیگر؟ '. من که به قدر کافی، از دست این باند خلافکار، کشیده بودم، بلافاصله، گفتم: ' به نظر شما، این کتاب و لباسهائی که خریده ام وسائل دستفروشی هستند؟ '. جواب داد: ' دستفروشی که بد نیست. ' گفتم: ' اتفاقا، به قدری، آدمهای نادرستی هستند که اگر به کسی، بگوئی ' دستفروش مترو '، بهش، برمی خورد. آدمهای بددهن، مردمآزار و بی تربیتی هستند. ' گفت: ' نه. آدمهای بدی نیستند. خواهر خود من هم، دستفروش متروست. درآمد خوبی هم، دارند. ' دوباره، با ناراحتی، حرفم را تکرار کردم: ' چرا. آدمهای نادرستی هستند. شاید همه آنها بد نباشند؛ ولی بینشان، خرابکار فراوان است. به اشخاص فاسد هم، پول می دهند. پس، باید هر کاری بکنند؟ '. نگاهی کرد و سپس، چشم به وسائل روی میز کارش، دوخت؛ یا از روی شرمندگی و یا از روی ناراحتی که چرا به اعضاء این باند محترم، اهانت روا داشته ام.
پسر جوانی هم، روبروی ما، ایستاده و مشغول صرف اسنک، بود و در حال شنیدن سخنان ما. گفتم: ' خیلیها هر روز، از مترو، استفاده می کنند. آیا اینها همه شان دستفروشند؟ '. جوابی نیامد و فقط، سکوت. پرسیدم: ' من هر روز، سر جمع، یک ساعت، داخل مترو، هستم. در عرض این یک ساعت، چه کاری می توانم بکنم؟ '. او که دیگر، از رو، رفته بود - بخصوص، جلوی پسر جوان مذکور - لب به عذرخواهی، گشود و گفت: ' حالا، کشش ندهید، دیگر. ببخشید. من عذرخواهی می کنم. '
اسنک را گرفته و به سکوی ' فرهنگسرا 'ی ایستگاه، رفتم که چشمم به دو دستفروش زنی افتاد که قبلا هم، یکی از آنها را مشاهده کرده بودم. نشستم و هنوز، شروع به خوردن، نکرده بودم که یکی از آن دو که چند بار، داخل قطار، با دیدن من، ایستاده و به شکل آزاردهنده ای، به من، خیره می شد، گفت: ' من تا به حال، شما را سه بار، در این خط، دیده ام. ' پرسیدم: ' امروز، سه بار، دیده ای؟ '. گفت: ' نه. در کل. ' گفتم: ' این جا تقاطع هست و مسیر همیشگی من. ' دیگر، چیزی نگفت و من هم، رویم را برگرداندم تا مزاحم نشوند. کمی با هم، صحبت کرده و بعد، همان زن آزارگر قبل از ترک محل، گوشیش را به سمت من، گرفت و تا متوجه نگاهم شد، با دستپاچگی، جهت گوشیش را تغییر داد. سپس، از دوستش، خداحافظی کرد و رفت.
ساعت بین ۴ و ۴۵ دقیقه تا ۵ و ربع عصر، بود. احساسم می گفت شاید، از قبل، کمین کرده باشند تا با دیدن من و زدن این حرفها، مثل همیشه، امنیتم را بر هم، زده و ناراحتم کنند.
یکی از عادات کارمندان، پلیس، دستفروشان و متکدیان مترو، همین حساسیتیست که به پولهای داخل کیف مسافران، دارند. تا ببینند دختر یا زنی تنها پول زیادی حمل می کند یا بوی زمین، ملک و ... به مشام ایشان، برسد، به یک دزد حریص، تغییر چهره داده و اکنون که دیگر، مترو تبدیل به شهری بی پلیس و بی امنیت، می شود، تضمینی برای حفظ امنیت مونث مسافر، نمی ماند. حال، تو فردی می شوی مظنون به دستفروشی که باید برای راه رفتنت، روی سنگهای مترو، آزار دیده و مورد کنکاش پی در پی و بی جهت آنها، قرار بگیری.
از دیگر عادات ماموران شهرداری و پلیس، می توان به دریافت باج و رشوه، جهت تن دادن به انجام تخلفات دستفروشان و متکدیان، اشاره نمود. حال، چگونه است که این همه دستفروش و متکدی مورد شناسائی و آشنائی نزدیک ماموران مترو، قرار گرفته بدون هیچ گونه مزاحمتی، در مقابل آنها، رژه رفته و علاوه بر انباشتن جیب خود، آن جا را به ' فاحشه خانه '، ' سیرک ' و ...، مبدل ساخته و به شوخی و خنده با ماموران، پرداخته یا مسافران را مورد آزار و تمسخر، قرار می دهند و از طرفی دیگر نیز، مسافران به بهانه ' شناسائی و مبارزه با دستفروشان و متکدیان '، مورد تفتیش، قرار می گیرند با شما.
یک روز، رو به یکی از کارمندان مترو که کنار گیت، ایستاده و با اشاره به من، از همکارش، می پرسید: ' دستفروش است؟ '، گفتم: ' شما به هر کسی که هر روز، از مترو، استفاده کند، برچسب ' دستفروشی ' می زنید؟ شما که تصمیمی به برخورد و جمع آوری آنها را ندارید. چه اهمیتی دارد بدانید چه کسی دستفروش است و چه کسی نیست که مدام، داخل وسائل و کیف مردم، سرک می کشید؟ '.
او که به کنه سخنان من، پی برده بود - اینکه آنها با شناسائی دستفروشان و متکدیان، به دنبال راهی، جهت استفاده از ایشان، در جهت انباشتن جیب خود، هستند - قبل از آنکه کار به جاهای باریک، کشیده شود، سریع، عذرخواهی را آغاز و قضیه را فیصله داد.
حضور آسوده، راحت و بی بند و بارانه دستفروشان و متکدیان در مترو که با آزار و اذیت مسافران و بی اعتنائی پلیس و کارمندان آن به این مزاحمتها، همراه است نشان از تخلف گسترده کارمندان و پلیس مترو دارد! خواهشمند است با تماس با شماره ۱۸۸۸ یا مراجعه حضوری به ' سازمان بازرسی شهرداری تهران ' - واقع در خیابان ' بهشت ' - به حضور این باند خلافکار و ناامن کننده شهر و مترو، پایان دهید.