باغ عدن

پیام های کوتاه

۷ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

زنان عضو ' باند دستفروشان، متکدیان و فساد مترو ' گمان می کنند با پیچاندن سر تا پای خود زیر پارچه های مشکی، قادرند فساد خود را که پیشتر، در روابطشان با همکاران دستفروش و متکدی مرد خود یا با کارمندان مترو، داشته و آشکارا انجام می دادند؛ اما امروزه، سعی در پنهان کردنش، دارند لاپوشانی کنند.

جالب اینجاست که با آن همه فساد، قصد دارند با نگاه کثیف خود، دختران باکره و زنان مسافر ' غیر حجاب برتری ' مترو را ' ناپاک ' و خود را ' پاک ' جلوه دهند.

حنای شما کارمندان مترو و ' باند دستفروشان، متکدیان و فساد مترو ' دیگر، برای ما، رنگی ندارد. بیشتر از این، جهت تطهیر چهره آلوده تان، زور نزنید.

  • ۳۰ مهر ۹۷ ، ۲۲:۵۱
  • بنده خدا

زنان ' حجاب برتری ' ایرانی چنان در نشئگی توهم پاکیزگی خود، غوطه ور گشته که وقتی دختر باکره آزاردیده توسط پسران چشم چران، زناکار و مزاحمین نوامیس ایشان، آیه نورانی کتاب آسمانیشان - ' قرآن کریم ' - را جهت روشنگری و رهائی آنها از توهم چند هزار ساله خود، قرائت می کند، چنان برآشفته می گردند که گوئی دختر مذکور تیشه بر ریشه امنیت کاذبشان، زده و پایه های لانه عنکبوتی ای را که به خیال خویش، زندگی چند روزه آنها را تضمین می کند لرزانتر از گذشته، ساخته است.

این است که رفتارهای حاکی از قساوت قلبشان را که پیشتر، با ازدواج با مردانی کثیف و پرورش و زایش پسرانی کثیفتر و مزاحم به حال دختران باکره داخل خیابانها، به نمایش گذاشته اند آغاز کرده و با بی رحمی هر چه تمامتر، دهان به تهدید و اتهامات ناروا، در حق دختر قربانی، باز می کنند؛ شاید بدین روش، او را خفه ساخته و به نشئگی خود، ادامه دهند.

توئی که سنگ دیانت را به سینه، کوبیده و هر روز، به متراژ پارچه های مشکی پیچانده به دور ماتحتت، می افزائی و دختران قربانی معترض به رحم ناپاکت را با ایراد اتهام انتساب به فرقه های ضداسلامی، مورد تجاوز واقع شدن و روانپریشی ناشی از آن، مصرف مواد افیونی توهم زا و ...، تهدید و ایشان را وادار به سکوت، می کنی! آیا در دین تو - اسلام - پاکیزگی و دعوت زنان به پاکیزگی، جرم و عملی شیطانیست؟ آیا این آیه کتاب آسمانیت؛ ' قرآن کریم '، نیست که می فرماید: ' مرد زناکار جز با زن زناکار و مشرک، ازدواج نمی کند و زن زناکار هم‌، جز با مرد زناکار و مشرک، ازدواج نمی کند و این کار بر مومنان، حرام است. ' ( آیه ۳ - سوره ' نور ' )؟

تو که با بستن چندین متر پارچه مشکی، به دور ماتحتت، در چنان توهمی از پاکیزگی، فرو رفته ای که دختران باکره را صرفاً، به دلیل پوشش متعارفشان - که در نظر تو، نامتعارف جلوه می کند - به ناپاکی و هرزگی، متهم می کنی! چگونه است که از عمل نمودن به این آیه شریفه و پاک نگاه داشتن رحم خود از ازدواج با مردانی چشم چران و زناکار و پرورش و زایش پسرانی ناپاکتر، غافل مانده و با این وجود، خود را پاک می خوانی؟ چگونه است که یادآوری این آیه توسط دختران باکره آزاردیده توسط شوهران و پسران آزارگرتان را برنتابیده و مایلی با مسکوت گذاشتن این آیه، به تحریف این کتاب آسمانی، بپردازی؟

آیا نه این است که دوست داری همواره، این تو باشی که بر قله های پوشالی پاکی و طهارت، نشسته و دختران ' غیر حجاب برتری ' را به دیده حقارت، نگریسته و ناپاکشان خوانی؟

  • ۲۱ مهر ۹۷ ، ۲۰:۰۵
  • بنده خدا

پسران و مردان مزاحم نوامیس و هواپرست ایرانی! اگر در اثر بی وجدانی و بی شرافتی مادرهای خود - که نهایت عفتشان پیچاندن سه متر پارچه مشکی به دور ماتحت خود و خواندن خطبه عقد با پدران چشم چران، زناکار و آلوده تان، است - به ' هاری '، مبتلا گشته و تمامی دختران باکره اطراف خود را مایملک خود فرض می کنید، بدانید برای رفع هوسها و شهواتی که از مادران هوسران و دارای رحم گشاد خود، به ارث برده اید، در عوض ایجاد مزاحمت برای دختران باکره داخل خیابانها و سعی در اجبار آنها، به تبدیل کردنشان به ' سوراخ گشاد ' دیگری همچون مادرانتان، در جستجوی دختران و زنانی خبیثی، باشید که نه تنها، از بودن و مجالست با تعفنّهای متحرکی چون شما، ابائی ندارند؛ بلکه شما را فرصتی برای دوشیدن و خالی نمودن جیبهایتان، گذاشتن بارهای سنگین خود بر دوشتهایتان، گرفتن سواری از کولتان و تصاحب فرزندان پسری از طریق شما، می بینند تا به وسیله شما و آنان، رفع تنهائی و کمبود نمایند؛ بدون آنکه در مقابل دختران باکره داخل خیابانها، کوچکترین احساس شرمی داشته باشند‌. مهم آن است با ازدواج با پدران مشمئزکننده، چشم‌چران و آلوده شما و پرورش و زایش پسرانی به مراتب آلوده تر از آنها، کمبودهای مادی و جنسی مادرانتان برآورده شود. ' پاکدامنی ' و ' رعایت حال دختران پاکدامن ' کیلوئی چند؟

  • ۱۶ مهر ۹۷ ، ۲۳:۳۷
  • بنده خدا

در ادامه مزاحمتهای مذکور در مطالب « زن « حجاب برتری » ایرانی! آیا متراژ بالای سوراخ گشادت با متراژ هر چه بیشتر پارچه مشکی چادر، قابل کاهش است! » و « نتیجه سودجوئیها و بی توجهیهای « شهرداری تهران » را در انجام وظیفه اصلیش، در فیلم زیر، مشاهده فرمائید! »، امروز عصر نیز، حوالی ساعت 17:55 دقیقه - هنگام بازگشت به منزل - همان پسران نوجوان مزاحمی که در فیلم آورده شده در مطلب اخیر، تصاویرشان قابل مشاهده است طبق معمول، کنار ایستگاه اتوبوس محل، ایستاده و منتظر خروج من از خودرو، بودند. من که توجهی به اطراف نداشتم، حین پیاده شدن، متوجه حضورشان نشده و به سمت دستگاه خودپرداز، حرکت کرده و پس از برداشت مبلغی از کارت، به سمت خانه، در حرکت، بودم که دیدم همان پسرها - این بار، با ابزار و ادوات مخصوص درگیری؛ از جمله چوب و ... - در حال آمدن، به طرفم، هستند. اهمیتی ندادم تا بهانه ای دستشان ندهم؛ اما آنها که از قبل، تصمیم به ایجاد مزاحمت و درگیری، داشتند بی اعتناء به این وضع، همچنان، می آمدند و با لحنی تمسخرآمیز، می گفتند: « خاله! بارون میاد مگه؟ » و پیوسته و پشت سر هم، ضرباتی به چتر من، وارد می کردند؛ چتری که همواره، برای جلوگیری از آسیب اشعه های آفتاب، به همراه دارم. من که ناراحت شده بودم با عصبانیت، فریاد زدم: « مگر مردم مسخره شما هستند؟ بروید گورتان را گم کنید. »؛ اما آنها که تعدادشان 5 - 6 نفری می شد همان طور، به فحاشی، ادامه دادند که در نهایت و در نتیجه عصبانیت بیشتر من، لگدی جانانه به باسن یکی از آنها، روانه کردم. بهتشان زده بود. کمی خیره و با تعجب، نگاهم کردند و دوباره، وحشیگری خود را از سر گرفتند. یکی با چوب، دیگری با دست و ...، به چترم، ضربه می زدند و می خندیدند. چند نفر از رانندگان و موتورسواران با مشاهده وضعیت، به طرفداری از من، ایستاده و آنها را فراری دادند. یکی از موتورسواران که مردی متشخص به نظر، می رسید پس از فراری دادنشان، پرسید: « مگر خانه تان این جا نیست؟ ». گفتم: « چرا. دو کوچه پائینتر، است. » تعجب کرد که چرا هیچ یک از مغازه داران و کاسبهای محل، عکس العملی از خود، نشان نداده و فقط، نگاه می کنند و می خندند. گفت: « ولشان کن. آدمهای بی سر و پا زیاد پیدا می شود. » و رفت.

به عقب، برگشتم و پیرمردی طاس و حدودا 60 ساله و نسبتا چاق را دیدم که از یکی از دفاتر بیمه اتومبیل محل، خارج گشته و نگاه می کند. گفت: « ولشان کن. بچه هستند. » گفتم: « بچه هستند. با چوب، دنبال من افتاده اند و شما می گوئید بچه هستند؟ اینها چند روز پیش هم، به همین شکل، برایم مزاحمت ایجاد کرده بودند. می ایستند سر خیابان و منتظر می شوند از راه، برسم و شروع می کنند به فحاشی، حمله و آزار و اذیت. اینها را مطمئنا، همان پسران موتورسواری که دو روز قبل، به صورت متوالی، در همان نقطه، ایستاده و به من، فحاشی می کردند اجیر کرده اند. دیده اند اگر خودشان جلو بیایند، برایشان، دردسر می شود، کوچکتر از خود را فرستاده اند. » پیرمرد جواب داد: « یک مشت بی پدر و مادر هستند دیگر. حالا تو هم، این چترت را جمع کن. الان که باران نمی آید. » گفتم: « چتر من به اینها، چه ربطی دارد؟ مگر من به مادران چادری اینها، می گویم: « چرا آشغال می زائید و به خیابانها، می ریزید؟ ». گفت: « عیب ندارد. ولشان کن. حالا که رفته اند. » به سر خیابان، اشاره نموده و گفتم: « نرفته اند. نگاه کنید. با چوب، همان جا، منتظرند. » گفت: « عیب ندارد. برو. فقط، مواظب باش. »

به سمت خیابانی که منزلمان در آن، واقع است و به سمت پسرها، حرکت کردم. از دو مرد دستفروش کنار خیابان، پرسیدم: « اینها را می شناسید؟ ». گفتند: « نه. » مرد لبنیات فروشی که پسرها روبروی مغازه اش، ایستاده و به آزار و اذیتهایشان، ادامه می دادند با حرکت سر، به آنها، گفت که بروند؛ اما پرروئی این پسران زنان « حجاب برتری » پایانی نداشت. دو مرد دستفروش و مردی که با کودکش، مشغول خرید از آنها، بود هم، شروع کردند، به تذکر دادن. بالاخره، دور شدند؛ اما هر چند وقت، یک بار، به سمتم، آمده و سنگ و بطری نوشابه ای پرتاب می کردند و به عقب، می رفتند. دیگر، دست به گوشی، شده و با پلیس 110، تماس گرفتم. حدود 1 ربعی، طول کشید که از راه، برسد. گزارشی نوشت و به دستم، داد و در حال ترک محل، بود که گفتم: « چرا این جا، گشت نمی گذارید؟ من با بازرسی هم، تماس گرفتم و اعلام نیاز به حضور گشت، در محل، کردم. چرا گشت نمی گذارید؟ ». گفت: « باید به کلانتری محل، رفته و به خود سرهنگ، بگوئید. » خواهش کردم خودش پس از بازگشت به کلانتری، موضوع را به گوش سرهنگ، برساند؛ اما گفت که خودم باید این کار را انجام دهم. به هر حال، تصویر زیر تصویر گزارش 110 امروز، است. قابل توجه آن عده ای که گله و شکایت از اوضاع نابسامان جامعه و مزاحمتهای پسران خارج گشته از سوراخ گشاد زنان « حجاب برتری » را تعبیر به توهم، دیوانگی و مشکل روانی اینجانب، کرده و در عوض جمع کردن سوراخ گشاد خود، تنها راهی که به ذهن آلوده شان، می رسد تخریب چهره دختریست که قربانی پسران آزارگرشان شده است.

  • ۱۴ مهر ۹۷ ، ۲۲:۲۶
  • بنده خدا

زن ' حجاب برتری ' ایرانی! به جای هدر دادن پول مبارکت و هزینه آن جهت خرید متراژ بیشتر پارچه مشکی - آن هم، در اوج گرانی ارز و اجناس - و بستن آن به دور ماتحتت، آن را صرف خرید قلّاده و چشم بند، برای پسران بیرون آمده از سوراخ گشادت، کن تا بیرون از خانه و داخل خیابانها را با باغ وحش خانه ات، اشتباه نگیرند؛ خانه ای که زنها و مردانش را حیوانات انسان نمائی تشکیل می دهند که هول زندگی کردن در این دنیا و ترس از دست دادنش، در اولویت قرار دادن امر ' پاک نگاه داشتن رحم و ذرّیه و نسل ' را از آنها، گرفته و آنان را به حیواناتی، مبدل ساخته که در فکر برآورده سازی هر چه بیشتر نیازهای حیوانی و سطح پائین خود، هستند؛ نیازهای جنسی، نیاز به خرید لوازم خانگی و پوشاکهای رنگارنگ جهت خودنمائی و چشم و همچشمی، خرید خوراکیها و آشامیدنیهای اشتهابرانگیز برای برآورده ساختن میل و عطش درونی، نیاز به حفظ بقای خود، از طریق فرزندآوری و ... .

مزاحمانی که ذکر خیرشان در مطلب ' نتیجه سودجوئیها و بی توجهیهای ' شهرداری تهران ' را در انجام وظیفه اصلیش، در فیلم زیر، مشاهده فرمائید! '، آمد زمانی که ایجاد مزاحمتهای خود را مسبّب به خطر افتادن آبروی نداشته شان، دیدند تصمیم گرفتند امشب، برای خالی نماندن روز و شبشان از گناه آزار و اذیت دختران باکره، پسری را که ظاهرش به مهاجری تبعه افغانستان یا پاکستان، می مانست اجیر کنند تا بدون ترس از پخش تصویرش در فضای مجازی و رسوا شدن میان آشنایان، به راحتی، در مقابل دوربین، به تعقیب من و مزاحمت، بپردازد که در نهایت، پس از کمی صبر تا شاید بدون درگیری، شرّش را کم کند و نکرد، همان طور که دوربین را به سمتش، نشانه رفته بودم، پرسیدم: ' برای چه، دنبالم راه افتاده ای؟ '. ترجیح داد خود را به خریّت، زده و با حرکت سر، بخواهد مجدّداّ، حرفم را تکرار کنم و من نیز، این کار را کردم.

او که متوجه حضور افرادی در اطرافم، شده و می دانست از پیش، دوربین را به سمتش، گرفته ام دمش را روی کوله بار گناهانش، گذاشت و گم شد. البته از آنجائی که به اشتباه، گمان می کردم دوربین فیلمبرداری را روشن نموده؛ اما دکمه برداشتن تصویر را فشار داده بودم، متاسفانه، تصویر مبهم زیر از واقعه، به دست آمد‌. سمت راست تصویر و روبروی در، سایه مرد متجاوز دیده می شود و سمت چپ تصویر سایه یک زن ' حجاب برتری ' ایرانی. به راحتی، می توان بیهوده بودن استفاده از " حجاب برتر '، توسط زنان ایرانی را در تصویر، دید. اگر ' چادر ' قرار بود کسی را از آلودگی، نجات دهد، اکنون، این مرد متجاوز و این زن ' حجاب برتری ' ایرانی یک جا، در تصویر، جمع نمی شدند. خود تصویر گویای حقیقت عمل بی فایده زنان ' حجاب برتری ' ایرانی در پیچیدن سه متر پارچه مشکی به دور ماتحتشان، است.

زن‌' حجاب برتری ' ایرانی! آیا با انتخاب پوشاندن متراژ بیشتر پارچه مشکی به اطراف ماتحتت، می خواهی متراژ سوراخ گشادت را در انظار، کاهش دهی؟

* توجه: از کیفیت پائین تصویر، عذرخواهی می کنم‌. متاسفانه، به دلیل تاریکی شب و وجود استرس، در فشردن دکمه صحیح ( تنظیمات نور و دکمه فیلمبرداری )، دچار اشتباه شدم.

  • ۰۴ مهر ۹۷ ، ۲۳:۰۲
  • بنده خدا