وقتی حجاب دستاویز می شود!

خیلی جالب است وقتی پوشش زنان دستاویزی باشد برای کارمندان که سدی بسازند برای پیگیری فسادهای پشت پرده شان. با خود، فکر می کنم: ' آیا تعقیب کلاهبردار ارجح هست یا دختری که به جای مقنعه، از شال، استفاده می کند؟ '
می ترسم روزی، مرا کشته و بگویند: ' عیب نداره. شال سرش بوده. پرونده مختومه است. '

این جا جنگل حیوانات نیست!

ایرادی از ممالک خارجی، عنوان می شود که: ' در اسلام، رهبانیت وجود ندارد. ' ولی آیا واقعا آنهائی که به قول برخی، بی دین و خدانشناس هستند، این قدر ابله بودند که مکانهائی برای اشخاصی که قصد درگیر کردن خود را با بازیهائی که احتمال وجود مفسده ای در آن، می رود - مثل ازدواج با فردی غیر هم کفو - ندارند در نظر بگیرند؟ مگر نه این است که پیامبر اسلام (ص) در مورد دختر گرامیشان ' فاطمه (س)'، فرمودند: ' اگر خداوند ' علی (ع) ' را نمی آفرید، کسی نبود که ' فاطمه (س) با او، ازدواج کند. '؟ مگر فرموده ' قرآن کریم ' نیست که با هم کفو خود، ازدواج کنید؟ یک حکومت اسلامی باید حافظ امنیت دختری باشد که نمی تواند هم کفو خود را بیابد. چرا تدبیری توسط این نخبگان، در این رابطه، اندیشیده نمی شود؟ آیا این یک ازدواج اجباری نیست که مدام شعارهائی علیه آن، توسط همین نخبگان، شنیده می شود؟ یک حکومت اسلامی وظیفه اش تهذیب نفوس است و نه اینکه مهر تاییدی بر هوا و هوسهایشان، باشد. یک حکومت دینی باید این آموزش را به پسران و مردان سرزمینش بدهد که دنیا جنگل حیوانات نیست که غریزه خود را سرلوحه زندگی خود قرار داده و چشم چرانیشان را به گردن پوشش، اعمال و حضور دختران و زنان، بیندازند. البته بانوان ایرانی هم، بی تقصیر نیستند. چرا که برای یک دانش  آموز تنبل، گواراتر از این، نیست که به او بگویند: ' نگران نباش. خیالت راحت. بازخواستی از تو، صورت نخواهد گرفت. جهاد تو خوب شوهرداری کردن است. ' - دقیقا همان چیزی که طبیعت حیوانی و نه بشری یک زن است. باید با تعرض کنندگان، برخورد قاطعتر و خشونت آمیزتری - هم توسط بانوان و هم توسط نیروهای انتظامی - صورت پذیرد، رفتاری که مورد افتخار هم زنان و هم مردان متمدن کشورهای خارجیست.

' ای بشر! این جا جنگل حیوانات نیست. من هم در این دنیا، مشغله هائی دارم که می خواهم در کمال امنیت و بدون ترس از تعرض و آلودگی، به آنها رسیدگی کنم. در یک کلام: امنیت می خواهم. '

به نظر من، فعالیتهای پلیس امنیت اخلاقی باید روی نگاههای پرهوس و دریده پسران و مردان و متمدن کردن آنها، متمرکز شود. ' تمدن ' این است.

من حجاب را دوست دارم!

جمله ای بر سر در مسجد جامع قلهک، نصب شده است که دختر بچه ای چادر بر سر می فرماید: ' من حجاب را دوست دارم. ' توی دلم گفتم: ' اگر می گفت: ' من پاکی را دوست دارم. '، بهتر نبود؟ ' چون آن وقت، همیشه حجاب داشت و داخل چهاردیواری خانه، همراه با همسری چشم چران و فاسد که نگاههای بد و حرکات مشمئزکننده اش بیرون از خانه، دختران و زنان طاهر بسیاری را آزار می دهد، حجاب را از یاد نمی برد. همنشینی با فاسدان، سبب تباهی قلبهاست.

مورد امنیتی!

دیروز بین ساعت 6 الی 7 عصر از پلیس ایستگاه شادمان، می پرسم: ' آیا یک پلیس می تواند همزمان مثلا صبح در یک اداره، کار کند و بعد از ظهر داخل مترو؟ ' می فرمایند: ' بله. چرا نمیشه؟! من خیلی می بینمت اینجاها. ' بعد طوری نگاه می کنه که مثلا منتظر جوابه. می گم: ' خوب. من خیلی میام اینجا. ' کافیه یه سوال بپرسی، برات، مورد امنیتی درست کنند. آیا از مترو زیاد استفاده کردن جرمه؟ از اتوبوس که پیاده شدم که برم خونه، یه پراید سفید با دو تا سرنشین، از پشت سر اومدن و ایستادن سر کوچه مون. راننده به مرد بغل دستیش، گفت: ' صبر کن. همین کوچه است. ' از پشت که میومدن، احساس کردم دنبالمن. بعد راننده رو به من، با لحنی آمیخته با تحکم وتمسخر گفت: ' بیاااا. ' محل نگذاشتم و رفتم سمت خونه. اونها هم رفتن.

می خواهم پاک بمانم!

اگر در ایران هم، جایی بود برای راهبه ها، تا این حد آزار نمی دیدم. اینجا دخترها یا باید بمیرند یا با نجاست، ازدواج کرده تا اجازه حیات پیدا کنند. آیا اینجا راهی هست که دخترها بتوانند بدون مزاحمت، زندگی و کار کرده و پاک هم بمانند و وقتی شکایت مزاحمتها را نزد افراد مثلا واجد صلاحیت، می برند، با ایرادگیریهایی که به قوم بنی اسرائیل، نسبت می دهند از ظاهر دخترها و بانوان، قربانیان را از خود، نرانند؟ می شود همانطور که ادعا دارند، نگاه انسانی و نه جنسیتی به جنس زن، داشته و بعد با عیبجویی از وضعیت نهاد خانواده و نگاه حیوانی کشورهای خارجی به زن، به پوشیدن عیوب خود نپردازند؟ کلاهبردار! فرار کن. این دختر جهت مصونیت تو، به جرم پوشش نامناسب، بازداشت است.