باغ عدن

پیام های کوتاه

۱۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

یک روز گشت و گذار در لاشخورخانه نه؛ بهشت مترو

جمعه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۳۹ ق.ظ

امروز، جهت خرید عود از ایستگاه متروی ' صادقیه '، مسیر خود را با طی مداری به محیط مدار کره زمین به دور خورشید، به سمت ' ارم سبز ' و سپس، ' صادقیه '، تغییر دادم. به دلیل حساسیت شدیدم به نور آفتاب - با این توضیح که این حساسیت جنبه محافظتی و بهداشتی دارد و نه بیماری - تلاش می کنم از خرید از محیط خارج، خودداری و تا حد ممکن، نیازهای خود را از مغازه ها و غرفه های داخل مترو، تامین کنم. از طرفی دیگر، به جهت مزاحمتهای مداوم کارمندان مترو که با توسل به پلیس مترو، آزار و اذیتهای خود را دنبال می کنند به پیشنهاد خانواده، مشاور حقوقی و عده ای از دوستان و آشنایان، به اجبار، جهت رساندن خود به برخی نقاط، دور شمسی - قمری زده تا مزاحمتها و خرابکاریهای ایشان دامنگیر بنده نگردد؛ وگرنه مسیر سرراست تری به ایستگاه متروی ' صادقیه '، وجود دارد.

به محض رسیدن به ایستگاه و قرار گرفتن در فضای باز، جهت در امان ماندن از نور آفتاب، چترم را باز کردم. دختری حدودا 25 ساله، به همراه مادر پاکتر از برگ گل خویش، از قطار، پیاده شده و در جهت قطار ' فرهنگسرا '، در حرکت بودند که متوجه شدم دختر؛ در حالیکه سرش را به عقب، برگردانده و به نقطه ای بی اهمیت، واقع در پشت سرش، خیره شده بود، بی توجه به مسیر روبروی خود، با سرعت، به سمت من، می آمد. از آنجائی که به انواع ترفندهای ایرانی، به منظور متلک پرانی و عیبجوئی نسبت به استفاده از چتر، به عنوان مانعی برای نور خورشید، آشنائی داشته و حدس می زدم به پشت، نگاه کردن بیهوده دختر بی معنا نمی باشد، چتر را به عقب، بردم تا از اصابت آن به دختر، جلوگیری کرده باشم. سرانجام، دختر در عوض چتر، به خود بنده، اصابت نمود و چون دلیلی برای ایرادگیری، نداشت، عذرخواهی کرد؛ اما مادر پاکتر از برگ گل او که از خرد شدن فرزند خود، ناراحت گشته بود با ناراحتی، گفت: ' چترت را بگیر کنار. مگر باران می آید؟ '. گوئی این چتر من بوده که دختر عزیز ایشان را مصدوم کرده بود و ماجرا به هیچ وجه، متوجه حواس پرتی دختر پاکتر از مادر، نمی شود. اهمیتی نداده و عبور کردم؛ چرا که هیچ علاقه ای به همصحبتی با جماعت اراذل و اوباش، نداشته و ندارم.

به سمت غرفه فروش آثار هنری که عود هم، در میان اجناس عرضه شده آن، دیده می شود، رفته و طبق معمول، پس از خرید عود مورد علاقه خود، به شارژ بلیت، پرداخته و قصد ترک کردن آن جا را داشتم که دیدم پسری تقریبا 30 ساله، عینکی، با موهائی کوتاه و دارای ته ریش که از هنگام ایستادنم در صف جلوی باجه شارژ بلیت، کنارم، ایستاده بود با دیدن کیف پولم، لب به سخن، گشوده و گفت: ' خانم! یک 5000 تومانی به من، می دهی؟ گرسنه ام است. چیزی نخورده ام. ' به نظر، گدا نمی رسید. احساس کردم باید از همان دست مزاحمینی، باشد که از ناحیه کارمندان یا پلیس مترو، جهت ایجاد دردسر و سپس، کشاندنم به دفتر پلیس، بازرسی، فضولی در زندگی خصوصی، تهدید و توهیتنهائی که مخصوص طبقه اراذل و اوباش جامعه است، به سراغم، فرستاده می شوند. اعتنایی نکرده و به منظور خرید، به سوپرمارکت روبروی دفتر پلیس، رفتم که سرگردی را دیدم که پس از ماجرای مشکوک تعرض پسر عطرفروش که شرح آن را در مطلب ' ببینم ستوان! ون گشت بالاست؟ '، آمد، مدام وظیفه ' گشت ارشاد ' را انجام داده - حال آنکه ' پلیس پیشگیری ' متروست - و کارش به دادن تذکر به پوشش بنده، مبدل گشته است که با سر، به سرباز کنار دستیش، مرا نشان داده و زیر لب، می گفت: ' بگذار بیاید. برو صدایش کن. ' از آنجائی که پیشتر، تهدید کرده بود در صورت مشاهده من با پوشش فعلی، به جرم پوشش غیردلخواه ایشان، مرا به دست خانم ' ... ' - یکی از پلیسهای زن مترو -، داده تا به کلانتری، ببرد، احساس کردم مقصودش از این اشارات و بیانات، خانم ' ... ' است.

از ترس اذیت و آزارهای ایشان، از خرید، صرفنظر کرده و به سمت گیت ' فرهنگسرا '، به راه افتادم و پشت در آسانسور، ایستاده بودم که مردی جوان آمد و مقابل آسانسور، منتظر ایستاد. مدام، اطراف من می چرخید تا مرا تحریک و عصبانی گرداند. در نتیجه، از آسانسور، فاصله گرفتم که با باز شدن درب آن، ایشان تعارفی فرموده و گفتند: ' آسانسور آمدها. سوار نمی شوید؟ '. با شنیدن پاسخ منفی من، وارد آسانسور، شده و رفت. من که با فاصله گرفتن از آسانسور، اکنون دیگر، کنار گیت، حضور داشتم پسر مثلا گدا را دیدم که پشت گیت، ایستاده و به من، خیره شده بود. مجددا، داخل آسانسور، برگشتم که پسر جوان دیگری به سرعت و با عجله - چنان که از قبل، دستور گرفته باشد - داخل شد که این بار نیز، مجبور به خروج، شدم. معمولا، افرادی با این حد از عجله، از پله برقی روبروی آسانسور، استفاده می کنند. به همین خاطر نیز، عجله ایشان آن هم، برای ورودش به آسانسور، برایم، غیرعادی و مشکوک می نمود. من که دیگر، از این وضعیت، خسته شده بودم به ناچار، به استفاده از پله برقی جلوی آسانسور، پرداختم.

رسیدن به ایستگاه مقصد، همان و بازی دستفروشان مترو نیز، همان. خانم دستفروشی که تازه، از قطار، پیاده شده بود زیر لبی، گفت: ' دستفروش ... ؟ ' که با دیدن چهره جدی و ناراحت من، حرفش را خورد. مطمئنا، این جمله کامل او بود: ' دستفروش هستی؟ '. بعد، با دست، پائین تونیک فسفری رنگ زیر مانتویم را گرفت و آهسته، بالا آورد و گفت: ' لباست قشنگ است. ' من که نشسته بودم سری تکان داده، لباسم را مرتب کردم و دوباره، مشغول گوشی تلفن همراهم، شدم که مجددا، حرفش را تکرار نمود. باز هم، سکوت من و ترک کردن متعاقب ایشان آن جا را.

به واقع، منشاء این همه مزاحمتها - آن هم، نه از سوی مردم عادی؛ بلکه از جانب کارگزاران دولت - چیست؟ بیرون آمدن بنده از منزل، نحوه پوشش من که تا اندازه مناسب، پوشیده بوده؛ ولی حجاب برتر نیست، استفاده من از سیستم حمل و نقل متروی ایران - پکن، خرید کردن، پیتزا خوردن، به تنهائی و به دور از همنشین بد، گشت و گذار داشتن و ...؟ کدام یک از این موارد، جزء جرائم، طبقه بندی می شود؛ اینها یا افعالی که از افراد معلوم الحال فوق، سرمی زند؟

  • ۳۱ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۳۹
  • بنده خدا

طبق ماده 621 قانون مجازات اسلامی، هر کس به قصد مطالبه وجه یا مال، انتقام یا به هر منظور دیگری، به عنف، تهدید، حیله یا به هر نحوی دیگر، شخصا یا توسط غیر، فردی را ربوده یا مخفی کند، به حبس از 5 تا 15 سال، محکوم شده و در صورتی که شروع به آدم ربائی، نماید؛ یعنی قصد ارتکاب جرم و سپس، شروع به اجراء آن، کند؛ اما جرم بنا به دلائلی، اتفاق نیفتد، بر اساس ماده 41 و تبصره ماده 621 قانون مجازات اسلامی، به 3 تا 5 سال حبس، محکوم خواهد شد. از ماده قانونهای فوق، می توان ' آدم ربائی ' را بدین شکل، تعریف کرد: ' ربودن یا مخفی کردن شخص با زور، تهدید یا با توسل به حیله و نیرنگ و به قصد انتقام، مطالبه وجه و ... . ' هر گونه قصد و شروع آن نیز، در حکم ' شروع به آدم ربائی ' بوده؛ به این شرط که شخص در ارتکاب جرم، ناکام بماند.

از این روی، می توان عنوان جرم ' شروع به آدم ربائی ' را به عمل مردان چشم چرانی که با نگاههای خیره و بعضا با انجام حرکات دست و صورت یا کلام مشمئزکننده خود، بیانگر نیت شوم خود هستند نیز، نسبت داد و حتی برای مقابله با آن، اعلام جرم نمود؛ ولی در قانون ایران، ارتکاب به این افعال، چنان از بحث ' آدم ربائی '، منفک و ساده انگاشته شده که به راحتی، توسط مردان و پسران ایرانی،  بروز داده شده و با مجازات اندکی - 2 تا 6 ماه حبس و 74 ضربه شلاق، بر اساس ماده 618 قانون مجازات اسلامی - توسط ضوابط قضائی، شوخی انگاشته می شود.

به عنوان نمونه، با مراجعه به یکی از افسران پلیس ایستگاه متروی ' امام خمینی (ره) ' و اعلام جرم مزاحمت پسری حدودا 30 ساله که بدون دلیل موجهی، گوشه ای از سالن، ایستاده و با کلام یا دست درازی به بانوان متعدد، متعرض ایشان می شد، با این پاسخ وی، روبرو شدم که: ' باشه. بهش می گم. ' ( همراه با پوزخند ) و زمانی که با اعتراض من، مواجه گشت که: ' وقتی ندیدینش، چگونه می خواهید به او، تذکر بدهید؟ '، با حالتی تمسخرآلود و بدون عجله، خود را به مکانی که پسر مجرم را دیده بودم، رساند و با دیدن جای خالی او، با آسودگی هر چه تمامتری، گفت: ' حتما رفته دیگر. ' و آن جا را ترک کرد.

حال اگر اتومبیلی گرانقیمت گوشه ای از خیابان، پارک شده و فردی ولگرد در اطراف آن، پرسه زده و آن را وارسی کند، می توان به جرم ' اقدام به سرقت '، با او، برخورد نمود و چگونه است که رفتارهای شبه آدم ربائی جنس مذکر این گونه، ساده انگاشته و طبیعی جلوه می کند و سرانجام کار، دختران و زنان را به عنوان مجرمین اصلی، معرفی می کنند، جای تامل دارد.

جدای از انتظاری که از قانونگذاران و مجریان آن، می رود که نگاهی جدیتر به موضوع، داشته باشند، روی اعظم سخن من با بانوان گرامی ایران زمین، است که با یافتن محیط زیستی متناسب با فطرت حیوانی زنانه خویش؛ استعداد ذاتی و میل شدید به ازدواج و فرزندآوری، پیمان خود را با آفریدگارشان، در روز الست، فراموش نکرده و اگر فرزند ذکوری از ایشان، متولد می گردد، از رها کردن و تبدیلشان به ' موجوداتی بالقوه آدم ربا '، ممانعت نمایند که ' عیسی (ع) ' نیز، پسر بود؛ اما پسری که از زنی پاک، متولد گشت؛ زنی که طبق آیه 12 سوره ' تحریم '، رحمش را پاک نگاه داشت و با هر موجود آلوده و چشم چرانی - تحت پوشش عنوان ' همسر ' -، هم آغوش و همبستر نشد.

  • ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۵۵
  • بنده خدا

ماجرای ازدواج مجدد یکی از خانمهای بازیگر و شرط ازدواج همسر ایشان مبنی بر خواندن نماز اول وقت، برای بنده، زنده کننده داستانی بود درباره دختری عارف و پسری شیفته و دلباخته؛ اما با سرانجامی متفاوت. در این داستان، دختر در پاسخ به خواستگار سمجی که خود را عاشق و دلباخته دختر معرفی نموده، شرطی مقرر داشته و او را به دادن پاسخ مثبت، به شرط گذراندن چهل شب متوالی در عبادت پروردگار، امیدوار می سازد. آن چه که در پایان قصه، با آن، روبرو می شویم شنیدن این جمله از پسر، است که در پایان موعد مشخص و چهل شب خلوت و راز و نیاز با معبود، رو به دختر که به قبول انجام وعده خویش، اشاره کرده، می گوید: ' اکنون، من به معشوق حقیقی و نهائی خود، دست یافته ام. ' و بدین ترتیب، هیچ پیوندی میان آن دو، شکل نگرفته و هر دو عمر را در تجرد و در پیوند و اتحاد پاک خود با خداوند، طی می کنند.

نماز اول وقت قراریست میان بنده و معبود و حقی از جانب ایشان، بر گردن وی که فرد ملزم به عمل بدان، بوده و قبول آن به عنوان شرط ازدواج، کار یا هر چیز دیگری، آن را تبدیل به نماز خواندن در جهت رضایت دیگری، نموده که این امر منجر به شرک در عبادت و از بین رفتن اجر آن، خواهد شد. ای کاش زنان و مردان سرزمین ایران در عوض وضع و پذیرش چنین شرایطی برای یکدیگر - نه فقط در رابطه با نماز؛ بلکه در رابطه با هر امری که رعایتش صرفا، باید در جهت رضایت پروردگار، خالص گردیده باشد تا مورد قبول حق، قرار گیرد؛ از جمله، رعایت حجاب و ... -، به اداء عبادات فردی و توجه به دستورات الهی خویش، می پرداختند که در این میان، اگر خداوند صلاح بداند، مطمئنا راه را برای رسیدن دو موجود حقیقتا پاک طینت به یکدیگر، باز کرده یا ایشان را به نحو شایسته دیگری، بی نیاز می گرداند که خداوند برای مومنان، کافی بوده و نشان آن این آیه از ' قرآن کریم '، است که می فرماید: ' ' مریم (س) ' رحم خود را پاک نگاه داشت و ما از روح خود، در او دمیدیم. ' ( سوره ' تحریم ' - آیه 12 )!

  • ۲۴ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۴۴
  • بنده خدا

به اطراف که بنگرید، آن چه که قادر است از زندگی، سیرتان کرده و مانعتان در حیات بخشیدن به موجودی بالقوه گناهکار، شود جولان دادن گناهان صادره از اشخاص، است؛ گناهانی که اگر رحم زنان آنها را نگهداری و پرورش نمی داد، در هیچ نقطه ای از جهان، امکان ظهور نمی یافتند. زنان به واقع، چه هستند؟ واقعیت درباره این جنس - بدون هر گونه تحریفی - این است: زنان = مرکز پرورش اراذل و اوباش جامعه. زنان = مرکز کشت مواد مخدر ( معتادان آتی جامعه ). زنان = مرکز تکثیر زناکاران و چشم چرانان آینده. زنان = شریک بی چون و چرای مردان در انواع گناهانی که صرفا، برای بقاء یا خوشگذرانی، انجام می دهند.

و ... .

بانوان گرامی ایران! تنها راه پاک ماندن و پاک نگاه داشتن جامعه توسط شما، تداوم بخشیدن به شرایط باکرگیتان، است؛ نه پوشش ظاهری عالی؛ اما رحمی آلوده. مطمئن باشید کودکی که هم اکنون، در رحم یا در آغوش، دارید به زودی، معصومیت فریبنده خود را از دست داده و هیولائی بسان بقیه همجنسان و غیرهمجنسان بالغت، خواهد شد که حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (ص) است که با روشنگری و صراحت کامل، می فرماید: ' دختران به بهشت، می روند. '

هر چند، این حدیث به مذاق بسیاری - چه مردان خوشگذران و راحت طلبی که علاقه ای به تزکیه نفس نداشته و در موسم ازدواج، شکارچی دخترانی خواهند بود که به سبب آلودگی فردی، حمال آلودگیهای ایشان باشند و چه زنانی که امیال زنانه شان بر نفسشان، غلبه کرده و برطرف کردن نیازهای جنسی حتی با شوهری زناکار و آلوده و داشتن فرزندی هر چند آلوده به انواع رذائل را به پاکی و معصومیت دخترانه خود، ترجیح می دهند - خوش نیامده و مایلند آن را جعلی بنمایند و چه ضعیف النفسند زنان ایرانی و در نتیجه، پسران زاده ایشان!

  • ۲۳ شهریور ۹۶ ، ۰۸:۳۹
  • بنده خدا

دیدگاه حاکم بر قوانین و آئین نامه های کتبی و شفاهی ایران که از برخورد عوامل حکومتی با مسائل مربوط به حقوق زنان، استنباط می گردد، بدین ترتیب، می باشد: ' زنان برای آزار دیدن، آفریده شده اند و اگر تمایلی به مورد تعرض و قرار گرفتن در معرض آزارهای اجتماعی مردان، ندارند، رعایت نکات ذیل برایشان، الزامی و لازم الاجراء بوده و بزه انجام شده توسط مردان، در صورت عدم رعایت آنها، بر ذمه بانوان ایرانی، خواهد بود: 1- رعایت پوشش کامل. تبصره- در صورت پوششی غیر از چادر، هیچ مسئولیتی بر عهده مسئولان و مردان جامعه، نمی باشد. 2- تردد در خیابانها و اماکن عمومی، در مشایعت محارم مذکر. 3- باج دادن به مسئولین مذکر - از طریق تن دادن به ایجاد رابطه دوستانه و صمیمانه با آنها - جهت کسب حمایت ایشان.

توجه: از آنجائی که امنیت زن صرفا، از طریق همراهی با مردان، تامین می گردد، نیازی به رعایت مسائل مطرح شده در دین، در رابطه با شرایط انتخاب همنشین و اینکه همنشین باید پاک و عامل به دین، باشد، توسط بانوان، دیده نمی شود. بانوان از توجه به دستورات خداوند، در مراعات حرمت لقمه حرام شوهر و نیز، حرمت ازدواج با مردان چشم چران زناکار که بر زنان مومن، حرام گردیده و جلوگیری از تولد موجودات زناکار که نتیجه آن گسترش زناء در جامعه، است معذور می باشند. ویزای ورود به بهشت، از جانب مسئولان ایران برای بانوان عزیز، صادر گردیده و ایشان نیازی به نگرانی از این بابت، نخواهند داشت. '

به خاطر دارم چند ماه گذشته، ' دکتر محسن میرباقری '؛ یکی از کارشناسان برنامه های دینی - مذهبی - در برنامه ای از مجموعه برنامه های ' پرسمان ' که از شبکه ' قرآن ' صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، پخش می شد، در پاسخ خانمی که پرسیده بودند: ' تکلیف شوهر چشم چرانی که چشم بر نامحرمان، نبسته و در نتیجه آن، مرتکب گناه کبیره زناء می گردد چیست؟ آیا زندگی کردن با چنین فردی، گناه نمی باشد؟ '، فرمودند: ' در اسلام، درست است که زن ناموس مرد می باشد؛ اما مرد ناموس زن نیست؛ یعنی صرفا، این مرد است که وظیفه کنترل زن را در چنین اموراتی دارا بوده؛ اما عکس آن صحیح نیست. '

در اعتراض به سخن ایشان و بیان اینکه: ' پس، تکلیف همنشین بد و این آیه از ' قرآن کریم ' که می فرماید: ' در روز قیامت، جهنمیان از همنشین بد، نالیده و ایشان را مسبب سرنوشت تیره خویش، معرفی می کنند. ' چه می شود؟ '، پیامکی به برنامه، ارسال کرده بودم که متاسفانه تاکنون، پاسخی بدان، داده نشده است.

  • ۲۲ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۵۲
  • بنده خدا