باغ عدن

پیام های کوتاه

باید به ' پاپ ' پناه برد؟

پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۴۱ ق.ظ

تعریفی که از زن کامل، ارائه می شود بدین شکل، است: انسانی ماده که از نظر جنسی، به بلوغ رسیده و زادآوری کرده و در برقراری روابط جنسی، ماهر است. در مقابل، واژه ' دختر باکره ' یا ' دوشیزه ' برای ماده جوان یا نابالغی، استفاده می شود که به اجبار - به طور مثال، از جهت عدم بلوغ یا نیافتن جفت مناسب - یا از روی میل شخصی - برای نمونه، جهت پاکی جستن و نیل به قرب الهی - با کسی، رابطه جنسی نداشته است. مرد کامل نیز، به انسانی نر، اطلاق می گردد که با رسیدن به بلوغ جنسی، خویشتن را درگیر روابط جنسی نموده و در عوض، ' پسر ' را خواهیم داشت که نریست جوان یا نابالغ که به اجبار یا بر اساس میل شخصی، از ورود به این حوزه، پرهیز می کند.

اما تعریفی که از انسان کامل، داده می شود چیست؟ انسان کامل انسانیست که از ترس و خرافه پیشین بشر، رها شده و آزادی واقعی را دریافته است. فردی که از نظر معنوی، کامل بوده و هستی را همانطور که هست پذیرفته و بت خود را شکسته و انسان شدن و انسان باقی ماندن را سودای خویش قرار می دهد. حال، تعاریفی که از زن کامل و مرد کامل، بیان شد در کجای تعریف انسان کامل، جای دارد؟ کلیدیترین آموزه دین زرتشت انسان کامل بودن است. به قول ' نیچه ': ' بوزینه در برابر انسان، چیست؟ چیزی خنده آور یا چیزی مایه شرمی دردناک. انسان در برابر ابرانسان نیز، همین گونه خواهد بود. '

عشق ودیعه ای الهیست که بند اتصال انسان و هستی به خداوند، می باشد، در حالیکه عشق زمینی نمودی از اراده انسان و هستی، برای بقاست. آیا انسان بوزینه است که به خود پیچیده و تنها، در حال رفع حوائج مادی خود، بوده و روحی ندارد که نگران سقوطش باشد؟ آیا فردی که خود را در حد حیوانات، تنزل داده و با سوسکها و حشرات، مشغول رقابت است تا مبادا کره زمین را از دست بدهد از مقام انسانی خویش، تنزل ننموده است؟ به چه دلیل، افراد جامعه ای دینی در عوض جستجوی انسان کامل، به دنبال مرد کامل و زن کامل، می گردند؟ مسلما انسانی که صرفا بقاء خویش را طلب می کند به چنین دامی نیز، گرفتار می آید.

چنانچه زن و مرد در مقابل یکدیگر، صلح پیشه کرده اند، از جهت کهتری زن و برتری مرد نیست و از بابت بدطینت بودن مرد و فرشته بودن زن، نیز، که از آن روست که هر دو بقاء خویش را جستجو می کنند. مرد و زن - هر دو - برای ادامه حیات، نیازمند گروهی هستند که به آنها، تعلق داشته و آنها نیز، بدان، متعلق باشند، چرا که بشر به اقتضاء برخی موارد - از جمله ضعف جسمانی نسبت به سایر جانداران و همچنین، جهت مقابله با همنوعان خویش، در تنازع برای بقاء و ... - نیازمند زندگی جمعیست. آن چه امنیت مورد نظر هر دو جنس را تامین می کند همانا صلح میان آن دوست. مرد نیز، بدون زن موجود ضعیفیست که صرفا، قدرت جا به جا کردن اشیاء سنگین را دارا بوده و چه بسا بی او، دچار مرگ زودرس هم، بشود!

عشق زمینی نتیجه زیر پا نهادن عشق الهیست. فردی که تنها، برای حفظ جسم خویش، روح خود را به فراموشی سپرده و تن به ازدواج با هر موجودی ناپاک و هر عمل زشت و گناه آلود دیگری، داده اکنون، با از دست دادن عشق الهی، در جستجوی پناهیست تا آن عشق از دست رفته را جبران نماید و در نتیجه، واژه ' عشق ' را وارد زندگی حیوانی خود، نموده و مدام برای یکدیگر، نقش بازی کرده و وانمود می کنند که عشق آنها را در کنار هم، قرار داده است، حال آنکه این فریبی بیش نیست. واژه ' عشق ' را لکه دار نکرده و بگذاریم بکر و دست نخورده میان عابد و معبود، باقی بماند. خدا خود چنان بشر را دوست داشته و نگرانش است که تکالیف اشخاص خانواده و جامعه را در قبال یکدیگر، تبیین نموده و آنها را موظف به پیروی از آنها، می نماید. انس و الفتی که میان زن و مرد، والدین و فرزندان و ...، ایجاد می شود نیز، موهبتیست که خداوند به بشر، ارزانی داشته، حال آنکه وی راه شرک پیموده و آن را از جانب خویش، می داند و بدون توجه به امر پروردگار در انتخاب همنشین، در جهت تامین امنیت خود، از توانش در ایجاد روابط، سوءاستفاده نموده و واژگان ' عشق ' و ' روابط انسانی ' را به بازی می گیرد و به سخره گرفتن و طرد نمودن اشخاصی می پردازند که همچون خود حیوانیشان، بدین طریق، عمل ننموده و بعد الهی خویش را به بعد حیوانیشان، ترجیح می دهند. سخنی از بزرگان، می گوید: ' در جامعه ای که همه کج راه می روند، به کسی که راست راه می رود، می خندند. ' در جوامع غربی که متهم به انواع فسادها می باشند، به چنین اشخاصی، نسبتهای بیمار جنسی، روانی و ... داده نمی شود، بلکه این دسته میانشان، جایگاهی محترم داشته و مکانهائی پاک و مخصوص که نه دار المجانین و نه بیمارستان نامیده می شوند - دیر و کلیسا - به آنها اختصاص دارد. حال، انسانی که مدام انگشت بی دینی و فساد را سمت کشورهای غربی، نشانه گرفته و به بهانه پاک کردن جامعه خویش از هر گونه آلودگی، به انتقاد شدید و پی در پی از پوشش افراد، پرداخته و برایش، گروه پلیس ویژه ای نیز، اختصاص داده اند، چگونه است که پاک بودن دختری را برنتابیده و با متهم کردنش به انواع بیماریهای جنسی و روانی، سعی در کشاندن وی، به وادی آلوده روابط خویش، می نمایند؟ پلیسی که وظیفه ایجاد امنیت را بر عهده دارد، چگونه با ایجاد جو سوءظن و بدبینی، افراد پاک را هدف گرفته و انگشت اشاره را به سمت ایشان، نشانه رفته و بلند بلند فریاد می زند: ' مرد است. مرد است. ' و سپس، دیوانه وار به خنده می پردازد؟ آیا چنین پلیس فاقد قانون و نظمی قادر به ایجاد نظم و نظام در جامعه خویش، می باشد؟ اگر بخواهم پاک بمانم، به کجا، پناه ببرم؟ به ' پاپ '؟

  • ۹۶/۰۳/۰۴
  • بنده خدا
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.