باغ عدن

پیام های کوتاه

از نتایج عملکرد اشتباه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، در حوزه برخورد با موضوع بدپوششی بانوان، همین بس که افراد مذکر از همین بحث، بهره جسته و با ایجاد مزاحمت برای دختران و زنان غیرچادری و در صورت اعتراض ایشان، با بیان این موضوع که نیروی انتظامی پشتیبان آنها بوده و در درجه اول، این خود بانوست که توسط ماموران، دستگیر شده و حتی پسران و مردان مجرم را از این جهت که این مزاحمتها شاید تنبیهی باشد برای تادیب بانوان مذکور، مورد حمایت خویش، قرار خواهند داد، شروع به اخاذی و افزایش آزار و اذیت خود نسبت بدیشان، می نمایند.

امروز بعد از ظهر، در حال عبور از خیابان محله خودمان، بودم که پسری سوار بر خودروئی سفیدرنگ که مادر حجاب برتری خود را نیز، کنار خود و در حقیقت، روی کولش، حمل می کرد در حال آمدن به سمتم، بود که با دیدن من، با سر، اشاره ای به مادر پاکنهاد خویش، نموده و چیزی زیر لب، گفت و خندید. مادر نیز، به نشانه تایید، سری تکان داد. من که از مزاحمتهای گاه و بیگاه این قوم کثیف، همواره، معذب بوده و هستم چنان خونم به جوش آمد که گر چه پسر و مادرش از من، فاصله گرفته بودند، دهان باز کرده و خشم آلود، گفتم: ' کثافتها! فقط چادر سر کردن بلد هستند؛ اما وقتی این نسل و قوم کثیف را پرورش و رشد می دهند، ککشان هم، نمی گزد که: ' وای! مرتکب گناه شده ایم. ' '

مدتیست یک پیک موتوری در همان حوالی، افتتاح شده و همیشه، پسران بی چاک و دهان و چشم چرانی اطراف آن، تجمع می کنند. با شنیدن فریادهای غضب آلود من، به صف، شده و در حالیکه از جلوی من، عبور می کردند، یکصدا می گفتند: ' خاله! خاله! '؛ حال آنکه پسران صاحب سنی بودند. معلوم بود برای بالا بردن درجه خشم من، به این کار، متوسل شده بودند. رو به یکی از آنها، گفتم: ' به مادر کثیفت، بگو اگر نمی تواند آدم تربیت کند، کثافت نزاید. ' نشسته اند این سمت و به ازدواج کردن و کثافت زائیدن، می پردازند؛ بعد، راهبه های آن سر دنیا را انگولک می کنند که: ' چرا ازدواج نمی کنید؟ بیائید مثل ما، شوید. ' ازدواج کنند که مثل شما، زناکار و مردم آزار زائیده و گناهکار از دنیا، بروند؟ '.

بعد، دو پسر که در همان حوالی، حضور داشتند همانطور که به سمت خودروی سفیدرنگ خود، حرکت می کردند، به یکدیگر، می گفتند: ' خودش را خیلی باور کرده. ' بعد، یکصدا و یکدل - همراه با خنده و تمسخر - رو به من، گفتند: ' چه تیپی زدی، لوند! '.

همین حرکت کافی بود که تصمیم خود را گرفته و با کلانتری محل، تماس بگیرم و شکایت ساکنین بی شعور، بی تربیت و مردم آزار محل را نزد ایشان، ببرم. با کلی خواهش و التماس، گوشی به دست ' سرهنگ ... '؛ رئیس کلانتری محل، افتاد. پس از سلام و عذرخواهی بابت تصدع اوقات، خواهش کردم جهت از بین بردن مزاحمین نوامیس محله، از گشت انتظامی، استفاده کنند. گمان می کنم به حدس ایشان، من دختری بدحجاب به نظر آمدم که مورد مزاحمت، قرار گرفته و دست به دامان نیروی انتظامی، شده است؛ چرا که بلافاصله پرسیدند: ' منظورتان این است که ' گشت ارشاد ' برای برخورد با بدحجابها، راه بیندازیم؟ '.

با شنیدن ' گشت ارشاد '، با تجسم تصویر پلیسهای زنی که با فریاد و خشونت، در حال مواخذه و وادار کردنم به پوشیدن لباسهای تیره و تنگ هستند، چنان فشاری به مغزم، وارد آمد که لحن سخن گفتنم - البته نه همراه با اشک و گریه فیزیکی - گریه آلود شد. پاسخ دادم: ' نه. منظورم ' گشت ارشاد ' نیست. به خدا مادر همه این مزاحمین چادری هستند که این کثافتها را زائیده و به خیابانها، انداخته و ما را اذیت می کنند! همه شان چادر سرمی کنند؛ ولی چه فایده که بچه هایشان به این کثیفی، هستند؟ لطفا یک گشت انتظامی راه بیندازید تا با آنها، برخورد کرده و پارچه نوشته هائی هم، با پیامهائی حاوی تذکر به این دست افراد، نصب کنید. ' ایشان هم، قول دادند مامورینی را در محل مورد نظر، مستقر نموده و فرمودند: ' دو سه نفر را که ارشاد کنند، بقیه حساب کار دستشان می آید. '

امیدوارم کارگر افتد یا حداقل، برخوردشان، شامل برخورد با شخص من هم، نگردد؛ چرا که همین مسئله اسباب گستاخی هر چه بیشتر مزاحمین را فراهم خواهد آورد.

  • ۹۶/۰۸/۳۰
  • بنده خدا
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.