باغ عدن

پیام های کوتاه

دیروز، جهت انجام یک سری کارهای اداری، به چندین جای مختلف، مراجعه کرده و پس از اتمام آنها و حین بازگشت به خانه، بود که به خاطر آوردم خرید یک کتاب درسی در برنامه روزانه ام، گنجانده شده و من آن را فراموش کرده بودم. در نتیجه، مجددا، خط عوض کرده و جهت خرید کتاب، از طریق مترو، به سمت میدان انقلاب، حرکت کردم. تازه، از گیت مسافران، خارج شده و در حال خروج از مترو، بودم که ناگهان، از پشت، صدای یکی از افسران پلیس مترو، به گوشم رسید. به عقب، برگشته و متوجه شدم همان ستوان دومیست که بارها، در ایستگاه مربوطه، با وی، برخورد و به دفعات، با انجام حرکات صورت و دست، قصد القاء این پیام را داشت که اشکالی در کارم، است؛ اما هیچ گاه، به اشکال موجود، اشاره نکرده و من یک بار هم، به ماهیت آن، پی نبرده بودم: پوشش، حضور تقریبا هر روزه من در مترو، چتر همیشه همراهم؟ ایرادهای بنی اسرائیلی که می گویند همین است - البته به زعم برخی، این ایرادها متعلق به قوم ' بنی اسرائیل '، بوده و متوجه هیچ فرقه دیگری نمی گردد؛ نه ایرانی، نه عرب، نه مسلمان و نه ...!

با حرکت سر، مرا نزد خود، خواند و با نزدیک شدنم، پرسید: ' کجا می روی؟ '. جواب دادم: ' می خواهم کتاب بخرم. ' دوباره، با لحنی که گوئی متوجه جوابم نشده، سوالش را تکرار کرد و همان پاسخ را دریافت نمود. پرسید: ' از کجا می آئی؟ '. گفتم: ' من از صبح تا الان، به خیلی جاها، رفته ام. ' همانطور آرام و خونسرد، سوال کرد: ' مثلا؟ '. همانند همه پلیسها که پس از پرسشهای بی نتیجه، بدون عذرخواهی و همواره طلبکار، در جستجوی نقطه ضعفی برای گیر دادن، هستند، وقتی متوجه شد بابت معاینه فنی خودرو و نه بی هدف و نه جهت کارهای خلاف، در آن مکان، حضور دارم، به لباسم، اشاره کرده و گفت: ' این چیست؟ همه سیستمت که بیرون است. ' با وجود شال سفید بزرگی که اطرافم را پوشانده بود، در مقام اعتراض، گفتم: ' شال به این بزرگی. جلویش را هم که با دست، گرفته ام. ' با لحنی حاکی از تمسخر، گفت: ' آره. خیلی گرفته ای! نگاهی در آئینه، بینداز. با این سر و وضع، اگر دستگیرت کنند، سال بعد، می آئی بیرون. ' سپس، سوالاتی راجع به شغلم، پرسید و من نیز - با آنکه اطلاعات بیشتری مد نظرش بود - به شکلی سربسته، به مشغول تحصیل بودنم، اشاره کردم.

برایم، جای تعجب داشت که چطور ایشان که پلیس مترو هستند و ملبس به لباس ' پلیس پیشگیری ' وظائف اصلیشان را که مبارزه و برخورد با مجرمان، مزاحمان و تهدیدکنندگان جان، مال و حیثیت مردم هست رها نموده و با اموری بی ربط - اما شیرین و دلچسب - خود را مشغول می سازند. چگونه است که پلیس مترو کارمندانی مزاحم و تهمت زننده که کارشان سرک کشیدن در امورات خصوصی دختران و زنان تنها و فرستادن نیروهای پلیس به سمت آنها، جهت خنده یا هر نیت شوم دیگریست را فراری داده و از دستگیر کردن ایشان، امتناع می ورزد؛ ولی پوشش دختران و زنان تنها و امور خصوصی آنها اولویت اصلیشان محسوب می گردد؟ وظیفه ' پلیس مترو ' چیست: دستگیری سارقان، مزاحمین نوامیس، قاتلان و مجرمانی از این دست یا ...؟ در یک کلام،  ایشان ' گشت ارشاد ' یا به اصطلاح جدید، ' پلیس امنیت اخلاقی ' تشریف دارند یا ' پلیس پیشگیری '؟

پلیسی که رفاقت آن چنانیش با کارمندان خلافکار مترو، وی را از برخورد با رفقای ناباب باغ و گلستانش، بر حذر داشته و حتی سبب جانبداریش، می گردد آیا شایستگی آن را دارد که ' پلیس ' خوانده شود؟ ایشان اگر حقیقتا، برقراری نظم و امنیت را جستجو می کنند، بهتر است پیشتر، محیط مکان تحت کنترل دولت اسلامی مترو را از وجود این دست از کارمندان بزهکار مترو، دستفروشان و غرفه داران مجرم و متعرض به مردمش، پاک ساخته و در صورتی که وقتی اضافی نصیبشان گردید، به اموری خارج از حیطه وظائف خود، بپردازند. آیا پوشش یک دختر آن قدر صاحب اهمیت است که از آن، می توان به عنوان وسیله ای، جهت جلوگیری از تعقیب کارمندان دولتی متعرض نوامیس مردم و متصرف غاصب اموال ایشان، استفاده کرد؟ این وضعیت صرفا، منحصر به مترو، نبوده و سایر ادارات دولتی را نیز، در برمی گیرد؛ سازمان ثبت اسناد و املاک، دادسراها، کلانتریها، دانشگاهها و ... و جای بسی تاسف است؛ هم، برای دولت اسلامی و هم، برای طبقه مردم؛ چرا که از ماست که بر ماست.

  • ۹۶/۰۸/۳۰
  • بنده خدا
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.