باغ عدن

پیام های کوتاه

سالهاست در کوچه و پس کوچه های کشور ایران، شاهد پایگاههای ' بسیج نامردمی ' هستیم که با ترفندهائی مختلف؛ از جمله برگزاری سفرهای رایگان به مناطق دیدنی یا زیارتی کشور، پرداخت هزینه های شرکت در کلاسهای رانندگی، برگزاری دوره های بدون شهریه آموزشی، اعطای درجاتی بالاتر از درجات سایر شهروندان غیربسیجی، غیرحجاب برتری و غیر ریش و پشمدار، بدیشان، پخش ساندیس و ساندویچهای رنگارنگ و انواع سرگرمیها و فریبهای دیگر، به جذب مردم فقیر و مستضعف مالی و فکری، پرداخته و پس از تبدیلشان به ' نامردمها '، آنها را به جان ' مردم '، انداخته و هر دلقکبازی، سیرکبازی و آزار و اذیتی که مایلند توسط همین عناصر خودفروخته و بدبخت،‌ نثار افراد روشنفکر و غیر مستضعف فکری، می نمایند.

شناختن این عوامل خودفروخته به هیچ وجه، دشوار نیست. بوی تعفن حضور آنها در جمعهای مختلف شستشودهنده مغزی و همراهیشان با فاسدان فکری، تهمت زننده، غیبت کننده و به تمسخر گیرنده طبقه روشنفکر، چنان در گوشت و خون ایشان، رسوخ نموده که حتی بدون معرفی خود، قابل تشخیص هستند.

امروزه و پس از سالها احداث شهر زیرزمینی مترو، این پایگاهها در جای جای آن نیز، نفوذ کرده و محیط مردمی مترو را مبدل به مکانی پر از حشرات موذی و آزاردهنده، نموده است؛ به نحوی که با دیدن عنصری ' غیر حجاب برتری ' و ' غیر ریش و پشمدار '، زنان و مردان آن بسیج شده و با اجرای نمایشهای مختلف، به خیال ابلهانه خویش، شروع به ' امر به معروف و نهی از منکر '، می نمایند؛ نمایشهائی چون با دست، نشان دادن عنصر نامطلوب به یکدیگر و تمسخر وی، اهانت به او، ایراد اتهامات واهی جنسی و ... .

ای کاش جامعه روشنفکر کشور نیز، همچون این ' نامردمها '، بسیج شده و دست در دست یکدیگر، به خفه ساختن و خارج ساختن ایشان از توهم پاکی، می پرداختند! به فرموده یکی از بزرگان دین (ع) '، مشکل این جاست که دانایان خموشند و نادانان جسور بوده و بسیار حرف می زنند.

امروز، در پاسخ به بی ادبی جمعی از زنانی که از ظاهرشان، پیدا بود ' برده و خودفروخته دولت ' هستند - با توجه به مانتو، شلوار و مقنعه های مشکی ای که بر سر، داشتند - و گوئی پشت میزهای قسمت فروش بستنی و آبمیوه ایستگاه متروی ' میدان ولیعصر '، نشسته و منتظر ورودم بودند تا چتر برداشتنم را به باد استهزاء، بگیرند، با لحنی تحقیرآمیز، گفتم: ' امروز، شما می خندید و فردا، ما به شما، می خندیم. ' و سپس، رو به فروشنده که اکنون، با خنده های حاکی از تمسخرش، به جمع مسخره کنندگان، پیوسته بود، بیان داشتم: ' دقیقا، به همین خاطر، از همنشینی با آنها - عناصر برده و خودفروخته - خودداری می کنم. صبح تا شب، تنها، به چرت و پرت گوئی، غیبت و آزار و اذیت زبانی، می پردازند. '

مردی ریشو که بوی بسیجی و سپاهی بودن از وی، استشمام می گردید و هفته گذشته نیز، پس از شنیدن این جمله از من که: ' همه دینشان به ریش و پشمشان، است. '، با چند نفر از مردان ریشوی دیگر، به بستنی و آبمیوه فروشی داخل ایستگاه، آمده و در اطرافم، پرسه می زد امروز هم، در آن مکان، حاضر بود و با شنیدن این جمله از من، چنان حالش گرفته شد که بساطش را جمع نمود و قصد ترک آن جا را داشت که ناگهان، ایستاد، به پشت غرفه، بازگشت و چیزی درون گوش فروشنده، نجوا کرد. سپس، با همان حال گرفته  و ناراحتی ای که سعی داشت آن را به من، نشان دهد، از روبرویم، عبور کرد و در بین جمعیت، محو شد.

زنان خودفروخته و برده دولت نیز، پس از مدتی کوتاه - در حالیکه وقیحانه، نگاهم می کردند - با خنده هائی بی شرمانه، رو به یکدیگر، گفتند: ' چتر. ' من نیز، سری به نشانه تاسف، تکان داده و پشت بدیشان، نمودم و زمانی که رو برگرداندم، زباله دانی متحرک مغز و روح خود را برداشته و گورشان را گم کرده بودند. دوباره، با خود، تکرار کردم: ' روز خنده ما هم، خواهد رسید. '

یک بار، گفته ام و بار دگر، می گویم: ' همه دینشان به ریش و پشم و پارچه مشکیست. ' آیا اطمینان دارید این پشمها و پارچه های سیاه توان جلوگیری از آتش جهنم ناشی از گناهان کبیره تهمت، غیبت و آزارهای چشمی و زبانی شما را خواهند داشت؟

  • ۹۷/۰۵/۲۸
  • بنده خدا
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.