باغ عدن

پیام های کوتاه

۱۱ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

چه عنوانی برای موارد ذیل، می توان متصور شد: تصرف مستثنیات اشخاص بدون ابلاغ به مالک - حال آنکه مالک در قید حیات، بوده و مکان مشخصی نیز، دارد - به این بهانه که فرد در محل، سکونت نداشته و دادن وعده پرداخت مبلغ ارزشی آن در پاسخ به اعتراض خویشاوندان ساکن در محل - خویشانی که علیرغم ادعایشان مبنی بر دادن تذکر به متصرفان دولتی، با اطلاع از موضوع، حتی زحمت آگاه کردن مالک را هم، بر عهده خود، ندیده و در مقام کسی که امانت به او، سپرده شده، تنها عملی که از ناحیه آنها، صادر می گردد سکوت است؛ حال در قبال حق السکوت دریافت شده یا به امید شراکت در حق مالکیت در آینده -، انکار سند رسمی مالک و بلافاصله، وعده مجدد پرداخت مبلغ مورد نظر یا زمین معوض با هدف وقت کشی و اتلاف وقت و قول جبران خسارتهای ناشی از تاخیر زمان رسیدگی، از ترس شکایت شاکی و اکنون، پس از گذشت بیش از یک دهه تصرف، درخواست نیمی از زمین، برای اقدام به کارگشائی و در نهایت، با شنیدن پاسخ منفی، از جانب مالک، اقدام به تهدید، با بیان: ' این جا می کشنت. '؟

به راستی، رهبر این سلسله جرم سازمان یافته کیست؟

چرا مدت اخیری که به دنبال حل مسئله ملک شخصی خود، به هر اداره دولتی، سر می زنم - جهت دریافت نقشه، پرسش از وضعیت ثبتی آن و ... - کارمندان و نیروهای پلیس مستقر با دیدن من، یک متر به هوا پریده و بعد، با توهین، تهمت، بهانه جوئی از نحوه پوشش و عربده، قصد از سر باز کردن یا هراساندن مرا دارند؟ مایلید بمیرم تا زمین و اجرت المثل ایام تصرف بی دردسر، نوش جانتان شود؟

کارشکنان گرامی! بدانید به هر میزان، مدت زمان باز پس گیری سرزمینهای اشغالی اینجانب به سبب کارشکنیهائی که یا جنبه حسادت داشته و یا با هدف تلاش در جهت سهم خواهی، باشد، به درازا کشیده شود، شما نیز، در جرم صورت گرفته، مقصر خواهید بود. چگونه است که پیگیری و دستیابی شخص به اطلاعات ملکیش، غیرقانونی بوده و باید مورد ممانعت کارمندان و ...، قرار گیرد؛ اما غصب مستثنیات افراد، تهدید، توهین، آزار و اذیت، کارشکنی و امثال آنها توسط ایادی دولتی، قانونیست؟

  • ۱۸ آبان ۹۶ ، ۰۶:۵۹
  • بنده خدا

در ایران، فتوا صادر می شود از آنجائی که سوار شدن دختر بر موتور و راندن آن به تنهائی، منشاء فساد خواهد بود، باید از انجام چنین عمل - به زعم ایشان - گناه آلودی، خودداری گردد؛ اما وقتی دختری سوار بر مرکب پسر یا مردی چشم چران و زناکار در مقام همسر، مشاهده می شود که بنا به فرموده خداوند در کتاب مقدس مسیحیان، هر کس چشم چرانی کند در دل، با وی، زناء کرده است، کوچکترین حس سوزشی در احدی، ایجاد نمی گردد که این دختر که به زعم ایشان، از فرط پاکی و ایمان، به برگزیدن پوشش برتر، پرداخته و لطف فرموده و خطبه عقد خوانده است و همچون همجنسان خود در کشورهای خارجی، حاضر به عمل کثیفی تحت عنوان ' ازدواج سفید '، نشده و طبق آیه 3 سوره ' نور ' کتاب آسمانی ' قرآن کریم '، ازدواج فرد پاک با فرد ناپاک، بر مومنان، حرام گشته، از چه روی، قرار است از همنشینی، همراهی و همسری با این موجود مذکر، صاحب چندین و چند فرزند، نوه و نتیجه شده و نسلی این چنین آلوده را ادامه دهد.

موتورسواری دختر یا زن به تنهائی، گناه نبوده و چه بسا، مانع ارتکاب گناه زناء ناشی از ازدواج با مردان و پسران چشم چران زناکار خواهد گشت؛ اما وابستگی به دیگران و متعاقب آن، زندگی با فردی زانی تا برطرف کننده کمبودهای شخص باشد مطمئنا، مبدل آن بانو به موجودی زناکار، خواهد بود!

کمی با دقتی بیشتر، به خانمی سوار بر موتور که از ناحیه پشت، خود را به مردی آلوده چسبانده و بدون کوچکترین احساس گناهی - چرا که به گمان خویش، خطبه عقد خوانده و با وی، محرم گشته - و حتی با خنده و شادی، در خیابانها، حرکت می کند، نگاه کنید. آیا مقصد نهائی این بانو جهنم نیست؟

  • ۱۳ آبان ۹۶ ، ۲۰:۳۴
  • بنده خدا

جامعه ایران اجتماعیست از عده قلیلی زن و مرد و دختر و پسر فرهیخته که میان انبوهی از گرگ و کفتار درنده - از هر دو جنس - محصور گشته اند؛ جامعه ای که وظیفه سر و سامان دادن به آن، بر عهده نیروی مقتدر انتظامیست؛ مقتدر از آن جهت که لبریز و مالامال از هر آن چه که برای سرکوب کردن جماعت حقیقتا وحشی ایرانی، نیاز است بوده؛ حال آنکه ذره ای از آن را جهت نظم بخشیدن به شکلی مطلوب جامعه فرهیخته و نه وحشی و ناآرام آن، به کار نمی بندد.

دختر یا زنی را فرض کنید که به اجبار، باید به تنهائی، ساعاتی را خارج از خانه، بگذراند و همانند سایر همجنسان خویش، قادر به پذیرش مشایعت فردی از جنس مخالف، نیست؛ فرض می کنیم به دلیل پرهیز جنسی. همه راهبه ها که امکان سکونت در مکانهای مقدس را ندارند - این جا ایران است. ناگزیر باید میان انبوهی از آلودگان متوهم که در پندار، خویشتن را پرهیزگار شمرده و تمامی ذهنشان معطوف امر به ' منکر 'یست که به اشتباه، ' معروف 'ش می دانند، وول بخوری؛ بانوانی راهبه نما که با تمسخر راهبه های حقیقی ساکن در دیرها و حماقت بار خواندن روش زندگی ایشان، از سوئی، آنها را به پیروی از خود و ترک انحراف فراخوانده و از سوئی دیگر، دختران و زنانی با پوششی مخالف خود را با انواع فحشها یا عیبجوئیها، اندرزباران می نمایند؛ حال آنکه نهایت پاکیزگی ایشان پوششی مشکیست که استفاده از آن رنگ نیز، برخلاف آموزه های دینیشان، است.

اگر پاکی از آن شما، بوده و راهبه ها از آن، بی بهره اند، چگونه است که این موجودات چشم دریده زناپیشه که طبق ' کتاب مقدس عهد جدید '، هر کس چشم چرانی کند در دل، با او، زناء کرده است. '، در رحم شما، پرورش یافته و با لطف و مهر بی دریغتان، پا به دنیای وجود، می گذارند؟ لابد این بطن پرعطوفت خواهران دیر بوده که چنین آلودگیهائی را به بار آورده است و ناگزیر ایشانند که باید به شیوه شما، گرویده و جامعه را بیش از این، دچار کثافات ننمایند!

آن چه که از برادران نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، انتظار می رود آن چنان برخورد قاطعانه ایست که با لرزه انداختن، بر اندام کفتارهای زاده این بانوان پر از توهم پاکی، فکر دوباره هر گونه دست اندازی و تعرض کلامی یا بدنی را به ساحت دختران پاکی که امکان اغماض از گناه ازدواج و همنشینی با ناپاکان را نداشته و بناچار، باید ایام زندگی را در تجرد و بی همراه، سپری نمایند، از ایشان، دور سازد؛ نه آنکه با برخورد مسامحه آمیز، ایجادکننده این گمان در آنها، باشد که: ' ابتدایش، کمی اخم از جانب افسر و در آخر نیز، با لبخند تمسخرآمیز وی، کار تمام است. ' درست نیست چنین بانوان ناپاک و زادگان آلوده همچون خودشان، به بهانه امر به معروف و نهی از منکر، خشم خود را از ولنگاری و بی ثباتی اخلاقی خویش، بر دختران نگونبخت جامعه، فرافکنی کرده و با دهان بدون افسار، به اتهام زنی به دخترانی با پوشش مخالف خود، پرداخته و بی محابا، ایشان را ' فاحشه ' خطاب نمایند؛ که هر کلمه ای آغشته به سخنانی تا این حد ناروا، از سوی آنها، بار گناهی نیز، برای صادرکنندگان چنین مجوزهائی، به همراه خواهد داشت.

آیا زنان ایران، تا این حد، خود را بازیچه مردان نموده اند؟ تمامی افکاری که جنس مذکر در رابطه با جنس مخالف خود، داراست در ابتداء امر، برگرفته از بانوان زندگی خویش - مادران و خواهران - و سپس، همسران و دختران خود و در نهایت، سایر زنانیست که به نوعی، توانسته اند از ایشان، کام بگیرند. از بانوان ایرانی، عاجزانه تقاضا می کنم با ارزان فروختن خود به عشقهای حیوانی و تن دادن به پرورش عاشقانه میکروبهای موجود، منزلت زن را تا حد رافع نیازهای شهوانی و پست مرد، تنزل نداده و بدین ترتیب، دختران پاک را نیز، قربانی راحت طلبی و شهوترانی خویش، نسازند؛ هر چند، از زنانی که خود را الاغ سوارانی سوار بر گرده مردان، می بینند، بیش از این، توقعی نیست که از نگریسته شدن به چشم کالای پست جنسی، ابائی نداشته باشند.

بانوی ایرانی! آیا باز هم، مایلی خواهران دیر را به سوی خویش، فراخوانی؟

  • ۰۹ آبان ۹۶ ، ۲۱:۳۳
  • بنده خدا
مردان ایرانی به قدری عاشق خدائی کردن و شریک خدا بودن هستند که قصد دارند به همه اعمال الهی زن، رنگی زمینی بخشند؛ من جمله حجاب که صرفنظر از آنکه پروردگار به زن و حتی مرد، توصیه فرموده تا دیده ور با مشاهده آن، میان زن و مرد باایمان و بی بند و بار، تمایز قائل شود، بلکه بر آن دو، واجب گشت تا همواره، حضور فیزیکی خدا را در کنار خود، حس و از هر گونه حرکت حیوان گونه، پرهیز نمایند. این نقطه ضعف مردان است که مایلند خدائی کنند و به همین جهت نیز، شیطان از طریق زن، وارد گشت تا حس استقلال از ربش را در او، زنده گرداند.
به واقع، چرا مردان دوست دارند ' همه چیز ' و در یک کلام، ' خدای زن ' باشند؟ برای نمونه، با دیدن دختری که به طریق مورد پسند الهی - پوشش سفید - و صرفا جهت داشتن حس حضور پروردگار، حجابش را رعایت کرده و نه از روی پوشیدن خود از نامحرم، در صورتی که در رعایت حجاب وی، رنگی از توجه به جنس مخالف و راضی کردن سلیقه ایشان - پوشش مشکی - را نبینند، بلافاصله، خود را به میان انداخته و با متلک پرانی و ایجاد مزاحمت برای آن بانو، سعی دارند به او، بفهمانند: ' آن حجابی که برای خدا، پوشیده ای بیهوده است؛ بلکه باید به گزینش پوششی باب میل من، بپردازی. من حاضر نیستم فکر خدا تو را از یاد من، غافل کند. اگر حجابت سبب توجه دائمیت به خدا و متعاقب آن، فراموشی من گردد، من راضی نیستم. ' و بعد، با نمایش دروغین مورد تحریک قرار گرفتن بر اثر پوشش دختر، سعی در ایجاد تغییر آن به میل خویش، می نمایند.
و چقدر مشرکند زنانی که مردان را به خدائی گرفته و مدام، سلیقه شان در اعمال حجاب را با ایشان، وفق می دهند. زن مشرکی که گمان می کنی با انواع صداهای کریه از خود، خواهی توانست مرا وادار به تغییر پوشش سفید و مورد پسند الهی من، گردانی! بدان من اگر مثل تو بودم، تاکنون، صد بار، با حیوان چشم چران و هواپرستی؛ چون شوهرت، ازدواج و صد توله حیوان؛ همانند فرزندان نور دیده ات، وارد جامعه می نمودم تا با آزار و اذیت مومنان دیگر، کوله بار گناهانم را سنگینتر کنند. گمان برده ای با آزارهای زبانیت، رنگ عوض کرده و به جای حجاب سفید و پاک مطلوب خداوند - به مانند تو و شوی کثیفت - به جمع مشرکان ایرانی، خواهم پیوست؟
این جمله از جانب بنده، خطاب به تو که: ' به توصیه پروردگار در سوره ' کافرون ' کتاب آسمانی ' قرآن کریم ': ' دین تو برای تو و دین من نیز، برای من. ' '
  • ۰۵ آبان ۹۶ ، ۱۸:۳۲
  • بنده خدا

تا ذهن خود را از افکار گناه آلود جنسی، پاک نکنیم، چندین لایه حجاب نیز، کارساز نخواهد بود؛ که اگر این گونه بود، حیوانات که تمامی بدنشان همواره، پوشیده از موست پرهیز جنسی پیشه می کردند. فلسفه بی مو آفریدن بشر و توصیه خداوند به استفاده از حجاب، آن است که بشر خود با اختیار، حجابی برگزیند تا یادآور حضور دائمی پروردگار باشد. در حقیقت، حجاب حس دائمی فیزیکی خداوند در کنارتان، است که وقتی کنار می رود که بشر به اوج حیوانیت خود، رسیده باشد. پس، اگر بشر مایل است از همراهی همیشگی خداوند، بهره مند گردد، حجاب برایش، لازم بوده و مطمئنا، رنگ خداوند پاک ' سیاه ' نیست.

آن کس که پوشش ' سیاه ' را به عنوان حجاب، برمی گزیند تنها، سبب افزایش منیت خویش شده و به حجاب خود، رنگی زمینی می بخشد؛ طوری که مردان گمان می کنند حجاب استفاده شده توسط زن، از جهت نگاه ایشان، بوده؛ اما پوشش ' سفید ' همواره، القاءکننده پاکی ایست که در نتیجه توجه به حضور پروردگار و صرفا، رضایت وی، ایجاد شده و بدین شکل، رشد معنوی فرد را به دنبال خواهد داشت.

آیا کسی به هنگام انجام عبادات دینی؛ حج، نماز و ...، از پوشش مشکی، استفاده می کند؟ پس، اگر عبادت و بندگی دائمی پروردگار را خواستارید، چه بهتر که در همان لباس نیز، باقی بمانید؛ چرا که تغییر لباس خود از سفید به سیاه، پس از پایان عبادت، به شکلی، بیانگر اعراض از خداوند، بوده و نشانگر آنست که بندگی و احساس حضور خداوند توسط شخص، صرفا، محدود به زمان عبادت، می گردد.

  • ۰۴ آبان ۹۶ ، ۰۹:۲۹
  • بنده خدا