باغ عدن

پیام های کوتاه

۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

از تن فروشی مردان تا آلودگی رحم زنان

يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۳۳ ب.ظ

همواره سخن از تن فروشی زنان، می رود؛ لیکن در مورد تن فروشیهائی که در مردان جامعه ایران، مشهود است مهرها بر دهان، زده اند. تعریف ' تن فروشی ' چیست؟ در اختیار گذاردن جسم در جهت کسب معاش. مردان همیشه، بابت عملی که خود پی در پی و چه بسا بیشتر از زنان، مرتکب آن می شوند، زنان را مورد تحقیر قرار داده و می دهند؛ گوئی این مردان نیستند که یک سمت دیگر قضیه بوده و خویشتن را بی نیاز از حیات و سعی در زنده ماندن، می دانند که اگر این گونه بود، تمام این رفتارهای خشونت بار جهت کسب خوراک، مسکن، همسر جهت توالد نسل و ...، توسط ایشان، صورت نمی گرفت. اگر مرد حاضر به از جان گذشتگی برای زن و فرزندانش، است، از آن روست که بقاء خویش را در وجود آنها، می بیند.

این حالات مردان ایران است: تشنه توجه و نگاه زنان در خیابانهای کشور - حتی با ماشینهائی که گاه، به فرغون، تنه می زنند - به گردش پرداخته و جنسیت و قوای جنسی مختص به خود را به نمایش می گذارند؛ ولی همواره، این زنان هستند که جایگاه متهم ردیف اول را اشغال کرده اند. کوچکترین حرکت طبیعی زن که خالی از هر گونه غرض ورزی جنسی باشد - بیرون آمدن از خانه به هر دلیلی غیر از جستجوی شریک جنسی، استفاده از پوشش زیبا و خودآرائی در حد معمول صرفا جهت آراسته دیده شدن، پرسش از جنس مخالف تنها جهت تقاضای راهنمائی، به اطراف نگریستن برای یافتن مسیر مناسب و ... -  توسط جنس مخالف، تعبیر به ناروا، می گردد؛ گوئی که زنان هیچ مشغله ای به جز روابط جنسی، ندارند.

در جوامع غربی، پذیرفته اند که هر دو جنس دارای جذابیتهائی برای یکدیگر، بوده و به این دانائی، دست یافته اند که اگر قرار باشد برای پوشش زنان، محدودیتی قائل شوند، همان محدودیت نیز، برای مردان، ضروریست و از آنجائی که امکان کنترل زنان به شکلی کامل، وجود ندارد، تا چه رسد به مردان، تمرکز خود را در قانونگذاری و اقدامات پلیسی علیه مجرم، نهاده اند. حتی برای دختران و پسران عفیف و پاکدامن نیز، حقی قائل شده و آنها را مجبور به آمیختگی با آلودگیهای سایر افراد جامعه، نکرده اند که برای پاک ماندن، مجبور به دست به شمشیر بردن و درگیری با دیگر عقائد و افکار، گردند.

اگر از پوشش اجباری زنان و رها کردن افسار مردان، قرار بود نتیجه ای حاصل گردد، این وضع جامعه فعلی نبود که تر و خشک با هم، سوخته و مردان و پسران جهت شناخت زنان و دختران بدکاره، دست به آزمودن و ایجاد مزاحمت برای کل طیف زنان، بزنند تا سوژه خود را این چنین بیابند. چنانچه مرد یا زنی مرتکب اعمالی خارج از عفت و عرف شود، در صورتی که رفتارش هماهنگی و سنخیتی با دیگران، نداشته باشد، طبق قوانین طبیعی و نانوشته، خود به خود از چرخه، حذف شده و اگر هم، مورد اعتراض اکثریت، واقع نگردد، این امر نشانه پذیرش رفتار و پوشش مورد نظر توسط همان اکثریت، است.

مخالفت من با پوشش اجباری، به معنای عدم اعتقاد به حجاب و خواهان آزادی برای بی بند و باری، نیست؛ بلکه از آن جهت است که مایلم پوشش تبعیت از قانون، محسوب نشده و صرفا و خالصا برای خدا، باشد؛ چرا که شرک گناهیست نابخشودنی و اگر هم، پرهیزی وجود دارد، تنها باید برای خدا، باشد و بس. پوشش شخص من جهت اعتراض به هر دو طیف زنان، است؛ چه آنهائی که پاکی را در پوشش چادر دیده؛ حال آنکه رحم خود را همچون مزرعه کشت مواد مخدر، در اختیار هر موجود ناپاکی، قرار داده و هر ناپاکی ای را در رحم خویش، پرورش می دهند و وارد جامعه می کنند و چه آنهائی که هیچ قید و بندی را رعایت نکرده و به اشکالی دیگر، به اضمحلال جامعه، دامن می زنند. پیشنهاد من - طبق آموزه های الهی - در یک جمله، به زنان: ' رحم خود را پاک نگاه دارید! '

  • ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۳۳
  • بنده خدا

برای انسان بودن، باید حیوانیت را مثله کرد!

شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۲ ب.ظ

در گذشته های دور و دوران مردمانی که بوئی از تمدن، نبرده بودند، پدر دختر هنگام ازدواج وی، پولی را بابت هزینه ای که خرج تربیت فرزندش نموده بود از نامزدش، دریافت می کرد. حتی جهت یافتن شوئی که بتواند پول بیشتری از این بابت، بپردازد، دختر را با عطرهائی خوش و نمائی زیبا، در میادین عمومی، گردانده تا مردان تحریک شده و بهاء بیشتری تقدیم کنند. افتخار زنان به بالا بودن بهائی بود که مردان حاضر به پرداخت آن، می شدند و در صورت ازدواج بدون پرداخت پول یا با پرداختی با میزانی پائین، احساس حقارت همیشه با دختر، همراه بود. روابط آزاد و مشترک میان آنها قبل از ازدواج، رواج داشت. انسانهای نخستین به چنان فقری، دچار بودند که توان دریافتن یا مشغول کردن ذهن خویش را به مفهوم « عشق »، نداشته و به ازدواج، تنها به دیدی تجاری، می نگریستند که از جانب آن، منافعی نصیب هر طرف - شوهر، زن و پدر زن - می گشت. آنها دلیل زن گرفتن خود را تهیه خوردنی و آشامیدنی، آوردن هیزم، کشیدن بار هنگام کوچ، به دست آوردن کارگر ارزان و پدر شدن به شکلی سودآور بیان کرده و هیچ قدسیتی برای ازدواج، قائل نبودند و دیدشان در ارتباط با ازدواج، تفاوتی با یک حیوان نداشته و اهمیت آن نزد ایشان، همچون اهمیت غذا خوردن، بود. به همین جهت، سودمندی و کاری بودن زن برای ایشان، اولویت داشت تا جمال و زیبائی وی. بعدها، پدر عروس با پولی که از داماد، دریافت می کرد، هدیه ای برای داماد، تهیه می نمود که با افزایش این میزان، وی قادر بود دختر را با وضعیتی بهتر، به خانه شوهر، بفرستد. در واقع، در این حالت، هم عروس و هم داماد به صورتی پهلو به پهلو، خریداری می گشتند.

اما توجه به بکارت، از زمانی در دختران، به وجود آمد که مفهوم مالکیت خصوصی پا به میدان، گذاشته و مرد داشتن بکارت را نشانه قدرت اراده و وفاداری زن به خویش، دانسته و اطمینان حاصل می کرد که اموالش به فرزندان نامشروع، منتقل نخواهند گشت. به این ترتیب، دختر با واژه « حجب و حیاء »، آشنا شد تا بدین طریق، بتواند خود را از مردان، دور نگاه داشته تا بکر باقی بماند. به علاوه، ممنوع بودن نزدیکی در دوران عادت ماهیانه، یکی دیگر از دلائل ایجاد حجب در زن، بود. اگر تا آن زمان، استفاده از لباس، به عنوان زینت یا جهت حفظ بدن از انواع صدمات، نبوده، از جهت حس فوق، بوده است. حتی دختران را در سنین بحران جوانی، در کلبه هائی که پیرزنانی پاکدامن زندانبان آنها بودند، نگهداری کرده و آنها را از دیدار با مردان غریبه، بازداشته و تنها، اجازه داشتند با مردان آشنا و محارم، ملاقات داشته باشند که از جهاتی، شباهت به پوشش و حجابیست که مسلمانان و پیروان سایر ادیان مورد استفاده قرار می دهند.

بعدها که اخلاقیات وارد زندگی بشر شده و وی تا حدودی مترقی و پیشرفته گشت و از فقر و ضعف گذشته، خارج شد، از آنجائی که اخلاقیات سد راه ارتباط آزاد میان دو جنس، شده و دیگر، توان دفع شهوت را به شکل پیشین، نداشتند، به پروراندن این حس فروخورده و ارضاء نشده در ذهن، پرداخته و جنس مخالف را در ذهن خود، بزرگ می نمودند و بدین شکل، عشق رمانتیک میان زن و مرد، شکل گرفت. امروزه، همان نیازهای جسمانی، اقتصادی و ... که ملاک ازدواج پیشینیان بوده اند، همچنان به عنوان محرک دو جنس به این عمل، باقی مانده؛ اما به دلیل ورود اخلاقیات در زندگی بشر از طریق پیامبران و عالمان و از طرفی دیگر، توانمند شدن بشر امروزی، شکل آن تغییر نموده و اکنون که برای بشر، کسر شأن می نمود بسان حیوانات و بدون در نظر گرفتن اخلاقیات و توجه به بعد الهی خویش، به ادامه بقاء بپردازد، سعی کرده به طریقی، خویشتن را از گونه های دیگر حیوانی، متمایز و « انسان » جلوه دهد و « عشق » - موهبتی که رابط هستی و انسان با خداوند، می باشد - به دستاویز وی برای این کار، تبدیل شد؛ وگرنه در باقی موارد، تفاوتی میان او و حیوان، مشاهده نمی گردد. پس، از کدامین سو، خویشتن را برتر از حیوان، می بیند؟

آیا « انسان بودن » این است یا باید آن را در سلوک پیامبران، امامان و عارفان، جست؟ آیا برای « انسان بودن »، صرفا رعایت پوشش، خواندن خطبه ازدواج و اعتراف به عشق میان دو جنس و میان والدین و فرزندان یا افراد قبیله، کافیست یا برای اثبات اشرف مخلوقات بودنمان، مجبور خواهیم بود گهی بسان « ابراهیم (ع) »، حتی از فرزند خویش، گذشته یا به قوم خود، پشت کنیم و گهی همچون « آسیه (س) »، پیوند خویش را با فرعونهای زمانه، بگسلیم؟ شاید مجبور باشیم همانند « موسی (ع) »، از جان، گذشته و با فرعونهای عصر، آورد داشته یا چون « مریم (س) » و « عیسی (ع) »، جهت آشکارسازی ناپاکیهای موجود در روابط بین بشری در انظار جهانیان - که در نظر آنها، طبیعی جلوه می کند - از پیوند زناشوئی با ناپاکان، دوری نمائیم. اگر هم، خود را مسلمانی دو آتشه به حساب می آوریم و جز « محمد (ص) » و « فاطمه (س) » را الگوی خویش نمی یابیم، بدانیم که قرآن تمامی پیامبران پیشین و نیز کتب آسمانیشان را تصدیق نموده و هیچ یک از رفتارهای آنها را مورد تردید و انکار، قرار نداده است. پس، بهتر آن است ما نیز، در عوض تردید در مورد مربیان آسمانی پیشین، به دقت در علل رفتارها و تصمیماتشان، بپردازیم.

  • ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۱۲
  • بنده خدا

باید به ' پاپ ' پناه برد؟

پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۴۱ ق.ظ

تعریفی که از زن کامل، ارائه می شود بدین شکل، است: انسانی ماده که از نظر جنسی، به بلوغ رسیده و زادآوری کرده و در برقراری روابط جنسی، ماهر است. در مقابل، واژه ' دختر باکره ' یا ' دوشیزه ' برای ماده جوان یا نابالغی، استفاده می شود که به اجبار - به طور مثال، از جهت عدم بلوغ یا نیافتن جفت مناسب - یا از روی میل شخصی - برای نمونه، جهت پاکی جستن و نیل به قرب الهی - با کسی، رابطه جنسی نداشته است. مرد کامل نیز، به انسانی نر، اطلاق می گردد که با رسیدن به بلوغ جنسی، خویشتن را درگیر روابط جنسی نموده و در عوض، ' پسر ' را خواهیم داشت که نریست جوان یا نابالغ که به اجبار یا بر اساس میل شخصی، از ورود به این حوزه، پرهیز می کند.

اما تعریفی که از انسان کامل، داده می شود چیست؟ انسان کامل انسانیست که از ترس و خرافه پیشین بشر، رها شده و آزادی واقعی را دریافته است. فردی که از نظر معنوی، کامل بوده و هستی را همانطور که هست پذیرفته و بت خود را شکسته و انسان شدن و انسان باقی ماندن را سودای خویش قرار می دهد. حال، تعاریفی که از زن کامل و مرد کامل، بیان شد در کجای تعریف انسان کامل، جای دارد؟ کلیدیترین آموزه دین زرتشت انسان کامل بودن است. به قول ' نیچه ': ' بوزینه در برابر انسان، چیست؟ چیزی خنده آور یا چیزی مایه شرمی دردناک. انسان در برابر ابرانسان نیز، همین گونه خواهد بود. '

عشق ودیعه ای الهیست که بند اتصال انسان و هستی به خداوند، می باشد، در حالیکه عشق زمینی نمودی از اراده انسان و هستی، برای بقاست. آیا انسان بوزینه است که به خود پیچیده و تنها، در حال رفع حوائج مادی خود، بوده و روحی ندارد که نگران سقوطش باشد؟ آیا فردی که خود را در حد حیوانات، تنزل داده و با سوسکها و حشرات، مشغول رقابت است تا مبادا کره زمین را از دست بدهد از مقام انسانی خویش، تنزل ننموده است؟ به چه دلیل، افراد جامعه ای دینی در عوض جستجوی انسان کامل، به دنبال مرد کامل و زن کامل، می گردند؟ مسلما انسانی که صرفا بقاء خویش را طلب می کند به چنین دامی نیز، گرفتار می آید.

چنانچه زن و مرد در مقابل یکدیگر، صلح پیشه کرده اند، از جهت کهتری زن و برتری مرد نیست و از بابت بدطینت بودن مرد و فرشته بودن زن، نیز، که از آن روست که هر دو بقاء خویش را جستجو می کنند. مرد و زن - هر دو - برای ادامه حیات، نیازمند گروهی هستند که به آنها، تعلق داشته و آنها نیز، بدان، متعلق باشند، چرا که بشر به اقتضاء برخی موارد - از جمله ضعف جسمانی نسبت به سایر جانداران و همچنین، جهت مقابله با همنوعان خویش، در تنازع برای بقاء و ... - نیازمند زندگی جمعیست. آن چه امنیت مورد نظر هر دو جنس را تامین می کند همانا صلح میان آن دوست. مرد نیز، بدون زن موجود ضعیفیست که صرفا، قدرت جا به جا کردن اشیاء سنگین را دارا بوده و چه بسا بی او، دچار مرگ زودرس هم، بشود!

عشق زمینی نتیجه زیر پا نهادن عشق الهیست. فردی که تنها، برای حفظ جسم خویش، روح خود را به فراموشی سپرده و تن به ازدواج با هر موجودی ناپاک و هر عمل زشت و گناه آلود دیگری، داده اکنون، با از دست دادن عشق الهی، در جستجوی پناهیست تا آن عشق از دست رفته را جبران نماید و در نتیجه، واژه ' عشق ' را وارد زندگی حیوانی خود، نموده و مدام برای یکدیگر، نقش بازی کرده و وانمود می کنند که عشق آنها را در کنار هم، قرار داده است، حال آنکه این فریبی بیش نیست. واژه ' عشق ' را لکه دار نکرده و بگذاریم بکر و دست نخورده میان عابد و معبود، باقی بماند. خدا خود چنان بشر را دوست داشته و نگرانش است که تکالیف اشخاص خانواده و جامعه را در قبال یکدیگر، تبیین نموده و آنها را موظف به پیروی از آنها، می نماید. انس و الفتی که میان زن و مرد، والدین و فرزندان و ...، ایجاد می شود نیز، موهبتیست که خداوند به بشر، ارزانی داشته، حال آنکه وی راه شرک پیموده و آن را از جانب خویش، می داند و بدون توجه به امر پروردگار در انتخاب همنشین، در جهت تامین امنیت خود، از توانش در ایجاد روابط، سوءاستفاده نموده و واژگان ' عشق ' و ' روابط انسانی ' را به بازی می گیرد و به سخره گرفتن و طرد نمودن اشخاصی می پردازند که همچون خود حیوانیشان، بدین طریق، عمل ننموده و بعد الهی خویش را به بعد حیوانیشان، ترجیح می دهند. سخنی از بزرگان، می گوید: ' در جامعه ای که همه کج راه می روند، به کسی که راست راه می رود، می خندند. ' در جوامع غربی که متهم به انواع فسادها می باشند، به چنین اشخاصی، نسبتهای بیمار جنسی، روانی و ... داده نمی شود، بلکه این دسته میانشان، جایگاهی محترم داشته و مکانهائی پاک و مخصوص که نه دار المجانین و نه بیمارستان نامیده می شوند - دیر و کلیسا - به آنها اختصاص دارد. حال، انسانی که مدام انگشت بی دینی و فساد را سمت کشورهای غربی، نشانه گرفته و به بهانه پاک کردن جامعه خویش از هر گونه آلودگی، به انتقاد شدید و پی در پی از پوشش افراد، پرداخته و برایش، گروه پلیس ویژه ای نیز، اختصاص داده اند، چگونه است که پاک بودن دختری را برنتابیده و با متهم کردنش به انواع بیماریهای جنسی و روانی، سعی در کشاندن وی، به وادی آلوده روابط خویش، می نمایند؟ پلیسی که وظیفه ایجاد امنیت را بر عهده دارد، چگونه با ایجاد جو سوءظن و بدبینی، افراد پاک را هدف گرفته و انگشت اشاره را به سمت ایشان، نشانه رفته و بلند بلند فریاد می زند: ' مرد است. مرد است. ' و سپس، دیوانه وار به خنده می پردازد؟ آیا چنین پلیس فاقد قانون و نظمی قادر به ایجاد نظم و نظام در جامعه خویش، می باشد؟ اگر بخواهم پاک بمانم، به کجا، پناه ببرم؟ به ' پاپ '؟

  • ۰۴ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۴۱
  • بنده خدا

این زن که بدحجاب نبود!

سه شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۳۱ ب.ظ

ایستگاه متروی امام خمینی (ره) کنار خودپردازی که معمولا بین ساعات 3 الی 3 و نیم بعد از ظهر، جهت تحویل کارتهای باقیمانده در دستگاه، از دسترس خارج می شود، ایستاده بودم تا شاید آن 10 دقیقه باقیمانده نیز، طی گشته و دستگاه مجددا، قابل استفاده شود. پلیسهای محترم مترو طبق معمول، شکاکیتشان آغاز و ایما و اشاره به یکدیگر را از سر گرفتند. این رفتارشان به گونه ایست که حتی اگر جرمی هم، مرتکب نشده باشی، توهم مجرم بودن پیدا می کنی. پلیسها به من پیش نویس ' موجود نباش! ' داده اند. گوئی که موجودیت من به تنهائی، جزء جرائم، است. با نگاههائی که تمام موجودیت مرا نشانه گرفته بود، به شکلی معنادار، براندازم می کردند که ناگهان، هوارهای زنی حواس آن دو را از سمت من، منحرف نموده و هر دو در جهت صدا، حمله ور شدند.

بانوئی حدودا 50 ساله و چادری بود که با ناراحتی و عصبانیت، رو به پلیس، فریاد می زد: ' دست یک مرد داخل ... یک زن نامحرم، چه کار می کند؟ این جا مگر لاشخورخانه است؟ پس، شماها دارید چه کار می کنید؟ کارش را کرد و تا شماها از راه برسید، فرار کرد. مگر چادر مرا نمی بیند؟ این چه کاریست؟ ' من نیز، از فرصت پیش آمده، بهره جسته و به نحوی که برای هر دو پلیس، قابل شنیدن باشد، گفتم: ' آن وقت می گویند: ' چادر سر کنید، کسی مزاحمتان نمی شود. ' این خانم که آرایش و سبک پوشش تحریک کننده ای ندارد! ' زن پیوسته، مشغول تخلیه تنش و عصبانیت ناشی از عمل مجرمانه مرد مزاحم، بود که یکی از پلیسها، امر فرمودند: ' ساکت باش. صدایت را پائین بیاور. من که این جا، نایستاده بودم که متوجه شده و دستگیرش کنم. ' زن که از بی تفاوتی و سهل انگاریهای پلیس، به ستوه آمده بود، با خشمی بیش از پیش، ادامه داد: ' نه. نمی توانم ساکت باشم. پس، شماها چه کاره هستید؟ ' مرد پلیس هم، به جای توجه به ناراحتی زن - آن هم، از نوع چادری - گفت: ' ساکت نمی شوی؟ باشد. برو داد بزن. ' سپس، راه خود را کشید و رفت.

عادلانه که قضاوت کنیم، عملی مجرمانه صورت گرفته و این وظیفه پلیس بود که با دستگیری مجرم و رساندن وی به سزای اعمال پلیدش، درس عبرتی بسازد برای سایرین. جالب است همان عباراتی که در پاسخ به شکایات افراد بدحجاب - در زمینه مزاحمت برای نوامیس - به کار می رود در پاسخ به شکایت شفاهی این زن حجاب برتری و ایضا سایر حجاب برتریها نیز، استفاده می گردد.

آیا زمان آن نرسیده که بانوان به جای چند لایه کردن حجاب ظاهری، از به تولد رساندن چنین جرثومه های فسادی، توبه نمایند؟ وقتی حجاب برتر نیز، یارای مقابله با دلهای مریض این جنس را ندارد، همان بهتر که ابدا نطفه شان بسته نشود. بانوان گرامی! اگر خیر و برکت دنیا و آخرت را بر راحتی و عشقهای زودگذر، ارجح می دانید، رحمهای خود را پاک نگاه دارید، تا خداوند پاک و منزه نیز، فرزندانی شایسته - همچون ' عیسی (ع) ' و سایر پیامبران ( علیهم السلام ) - به شما، ارزانی دارد.

  • ۰۲ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۳۱
  • بنده خدا