باغ عدن

پیام های کوتاه

۱۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

ملت بابت قضاوتهایش، در مقابل پروردگار، مسئول است!

چهارشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۴۳ ب.ظ

بر اساس آموزه های پیامبر اسلام (ص)، جامعه ای که مردمانش امر به معروف و نهی از منکر جزئی از زندگی روزانه شان، است به سعادت، دست خواهند یافت و به غیر از این صورت، هلاکت و بدبختیشان تضمین شده می باشد. تنها، این امر سفارش شده در ادیان مختلف، است که از ایجاد و گسترش فساد - چه در طبقه محکوم و چه در طبقه حاکم - جلوگیری کرده و مخالفت با آن؛ چه از جانب ملت، باشد و چه از جانب حاکمان - بر خلاف دستورات صریح کتاب آسمانی همه ادیان؛ به ویژه اسلام، خواهد بود.

شاید ماجرائی که اخیرا، میان جناب ' صادق زیبا کلام ' عزیز و قوه محترم قضائیه، صورت پذیرفته سوءتفاهم یا سوءگفتاری بیش نبوده و ایشان صرفا، از دستگاه قضاء، خواهان شفاف سازی در عملکردشان، بوده اند؛ همانطور که در جلسه بازپرسی نیز، بدان اذعان داشته اند.

قوه قضائیه از آنجائی که تصمیمات و عملکرد ایشان موجب جا به جا شدن حقوق و تکالیف افراد، خواهد شد و سرنوشت نهائی افراد وابستگی شدیدی به احکام صادر شده از سوی ایشان را داراست، بیش از همه دستگاهها، نیازمند نظارت از سوی ملت، خواهد بود. بنابراین، من نوعی نخواهم توانست به شخصی - صرفا به این دلیل که حکمی بر ضد وی، صادر شده - ظنین بوده و او را گناهکار بشمارم؛ چرا که فردای قیامت، در صورتی که محکوم علیه بی گناه بوده و به اشتباه یا تعمدا، حکمی علیه خویش، دریافت نموده باشد، در پیشگاه پروردگار، مسئول خواهم بود.

اینکه ملت از دستگاه قضاء - جهت شفاف سازی - خواستار ارائه ادله ای که حکم به موجب آنها، صادر شده است باشد، آیا تشویش اذهان یا اتهام بستن به قوه مربوطه، محسوب خواهد شد؟ شفاف عمل کردن و ارائه جزء به جزء شواهد و مدارکی که نه جناب ' زیبا کلام '، نه بنده و نه هیچ یک از اعضاء عادی جامعه، به عینه، مشاهده نکرده اند، رافع تمام شبهات خواهد بود.

ما اول از همه، در پیشگاه پروردگار اعظم، مسئولیم و درخواست شفاف سازی در امور مهم و سرنوشت ساز جمعی - و نه امور خصوصی - به هیچ عنوان، اتهام بستن نیست.

  • ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۴۳
  • بنده خدا

از قرار معلوم، دولت به دنبال حذف واژه منحوس و منفور در نظر خداوند ' طلاق '، از صفحات شناسنامه افراد ایرانی که هویت مکتوب هر بشریست می باشد تا به بیان خویش، از تاثیرات منفی آن بر زنان، بکاهد؛ چرا که به استدلال خود، زنان پس از طلاق، هیچ گونه تعلقی به همسر قبلی خود، نداشته و در نتیجه، لزومی به ذکر نام وی، در برگه هویتیشان، دیده نمی شود؛ گر چه از این رهگذر، مردان ایرانی نیز، به آرزوی قلبی مشابهی، دست خواهند یافت - هر چند، مایل به کتمانش، هستند.

فطرت انسان به گونه ایست که با مسئله طلاق، هیچ همخوانی ای ندارد؛ چرا که فطرت ماهیتی الهی داشته و از آنجائی که طلاق در همه ادیان؛ من جمله اسلام، مورد نفرت پروردگار، بوده - به شکلی که طبق ' قرآن کریم '، وقوع آن سبب به لرزه درآوردن عرش الهی، خواهد شد - نتیجتا، فطرت الهی بشر نیز، با آن، در تضاد می باشد. با آنکه انسان موجودی فراموشکار بوده و به راحتی، قادر به نادیده گرفتن این فطرت و ارتکاب به بی نهایت گناه، است؛ اما مشاهده عنوان گناه ' طلاق ' به محض گشودن پرونده هویتیش، تلنگری خواهد بود بر وجدان خفته او و چه سخت است بیداری روز قیامت که آن را خوابی نیست!

شاید حذف فیزیکی گناه کرده چند صباحی، آرامش خاطر ایشان را فراهم آورد؛ ولی آیا چاره اندیشیده شده توسط نخبگان حکومت اسلامی، باید همسو و هماهنگ با تمنیات و خواهشهای نفسانی ایشان، باشد یا در راستای بیداری روحی و معنوی آنها؟ حدیثی از ' امام جعفر صادق (ع) '، است که می فرماید: ' اگر انسانی، انسانی را به خاطر گناهی سرزنش کند، نمیرد تا خود نیز، بدان گناه، دچار گردد. ' شاید این وضع نابسامان خانواده های ایرانی نتیجه سالها تمسخر و انگشت اتهام گرفتن به سمت خانواده های غربی، باشد که اکنون، دامنگیر ایشان نیز، گشته است. در کل، این خوی ایرانیان است که بیشتر تمایل دارند در انظار، پاک جلوه کنند تا در نظر پروردگار. این تصمیمشان نیز، بی شباهت به استفاده از چادر - علیرغم ارتکاب به انواع اعمال حرام؛ از جمله ازدواج با زناکار و تولد بخشیدن به زانی - نیست. ما ایرانیها همیشه، پاک هستیم.

  • ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۰۶:۳۷
  • بنده خدا

پیرو اظهارات نخبگان ایرانی، از عقلای آمریکا، عاجزانه استدعا می کنیم جلوی آقای ' ترامپ ' را بگیرید؛ مبادا آتش جنگ ایشان و کره شمالی دامنگیر ما نیز، بشود! برای خودتان هم، بد است. اگر از صحنه روزگار، محو شوید، ما جماعت مجاهد ایرانی با چه کسی، جهاد کنیم؟ آن وقت، مجبور خواهیم بود جهاد با نفس را آغاز کنیم که بسیار دشوارتر است.

  • ۲۳ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۴۹
  • بنده خدا

در خبرها، شنیده ایم دادستان قزوین طی نامه ای، تهدیدهائی مبنی بر تحت تعقیب قرار دادن بانوان شاغل در ادارات که به مسئله حجاب خود، بی اعتناء باشند، داشته اند. امید است این نگرانیها و تهدیدها کمی هم، به سمت کارمندان مرد فاسد ادارات که از همه فرصتها، جهت آزار و اذیت رساندن به ارباب رجوعهای خانم و نیز، همکاران مونثشان، بهره برداری می کنند، سوق پیدا کرده تا امنیت جانی و روانی ما بانوان نیز، تامین گردد. فساد صرفا، در پوشش، نیست؛ گاهی رفتار شخص - علیرغم پوشش مناسبی که داراست - پر از عریانی و بی پردگیست. جالب است نه با مردی که با بی حرمتی به بانوان، شخصیت، آبرو، جسم و روان آنها را مورد هجوم امیال نفسانی خویش، قرار می دهد، برخورد قانونی صورت می گیرد و نه با زن زاینده آن زانی کثیف و شخص محکوم همواره، دختر یا زن تظلم خواه خواهد بود.

کدام مرجع تقلیدی برای این نوع قضاوتها و انتظامات از جانب نیروی انتظامی، حراست، بازرسی و ...، مجوز شرعی و مهر تایید صادر می کند؟ مردان نیز، هنگام حضور در اجتماع، ادارات و سایر اماکن عمومی، ملزم به پنهان ساختن مردانگی و صفات مردانه خویش، می باشند تا دیگران؛ بخصوص بانوان، از آسیبهای ناشی از آن، در امان بمانند. طوری صحبت نشود که گوئی جنسیت به زنان، اختصاص داشته و مردان جنسیتی ندارند که ملزم به پوشیدنش، باشند.

برای گرفتن مشاوره از بخش معاضدت ' دیوان عدالت اداری '، به آن بخش محترم، مراجعه کرده بودم تا در رابطه با کارمندان غاصب یکی از ادارات که با همدستی ساکنان محل، به اشغال سرزمین ما، دست زده بودند، مشاوره ای داشته باشم. ماه مبارک رمضان سال پیش بود؛ همان ماه خدائی که همواره، در رسانه ها، از تلاش مومنان در جهت کسب فیض الهی، سخنها می شنویم. پیش از من، خانمی با حجاب برتر که کارمند آموزش و پرورش بود به سهولت، مشاوره و راهنمائی خود را دریافت کرده و مرخص شد. نوبت به من، رسید که اسناد و مدارک و جوابیه غاصبانه اداره مربوطه را نشان آقای مشاور داده و منتظر پاسخگوئی بودم که بدون تلاشی اندک - همچون بازیکنان حرفه ای فوتبال - پاسکاری را آغاز نموده و مرا به دادسرا، ارجاع دادند. گفتم: ' مگر شکایت از ادارات متخلف دولتی، در حوزه کاری شما، نیست؟ ' در عوض استفاده از زبان نیم مثقالی، از سر چند کیلوئیش، استفاده و پاسخ منفی فرمودند. از او که کتابهای قطور حقوقی متعددی روی میز کارش، چیده و عنوان ' دکتر ' را هم، یدک می کشید، با تعجب، پرسیدم: ' شما این همه، کتاب خوانده اید؛ ولی جواب سوال مرا نمی دانید؟ '. با وقاحت هر چه تمامتر، گفت: ' چرا! می دانم؛ ولی به این جا، مربوط نمی شود. ' همکارانش هم که داخل اتاق، بودند یک چشمشان به ارباب رجوع خود، بود و چشم دیگرشان هم، به ما و با پوزخند و اشاره، به جناب دکتر والا مقام، می فهماندند که: ' اعتناء نکن. تحویلش نگیر که برود. ' او هم، با گستاخی بیشتری، پاسخ داد: ' من دیگر، نگاه نمی کنم. '

من که شاهد رفتارهای زشت و زننده آنها - آن هم، مقابل دیگر ارباب رجوعها - بودم، با ناراحتی، گفتم: ' چطور کار بچه گانه این خانم را سریعا، راه انداختید؛ اما این خرابکاری میلیاردی به شما، مربوط نیست؟ '. صدای همکارانش؛ در حمایت از وی، به گوشم، رسید: ' خانم! چرا چانه می زنی؟ برو دیگر. ' از اطاعت کورکورانه، سر باز زده و گفتم: ' هنوز، جواب مرا نداده است. کجا بروم؟ ' که شروع کرد به احضار مردی که حامی مرد بینوا باشد. مرد مورد نظر آمد و بعد از تذکر راجع به لباسم، مرا به قسمت بازرسی بانوان، راهنمائی نمود تا رسیدگی به موضوع بلوای به راه افتاده، آن جا، انجام پذیرد. ناگفته نماند یکی از ترفندهائی که کارمندان خاطی ادارات در مواجهه با بانوان، از خود به نمایش می گذارند دستاویز قرار دادن مسئله پوشش آنان است. هنوز، داخل نرفته بودم که همکار دکتر والا مقام در نقش وکیل وی، مقابل در، پدیدار گشت و گفت: ' اولا به او، بگوئید لباسش را درست کند، ... . ' و چون نکته دیگری به مغزش، خطور نکرد، بدون ذکر نکته دوم، از مقابل در، ناپدید شد.

بازرسان پس از شنیدن اظهارات من درباره ماجرا و اینکه به اجبار، قضیه را به تنهائی، دنبال کرده و مورد تهدید و آزار بسیاری نیز، از جانب کارمندان - به دلیل مونث بودنم - قرار می گیرم و بعد از دادن دلداری، لب به پند و نصیحت خواهرانه، باز کرده و گفتند: ' ماه رمضان است و آقای دکتر هم، روزه هستند. مسلم است با دیدن توی گردن بلوری، حواسش پرت می شود. شالت را درست کن. خواهی دید کسی جرات نگاه چپ انداختن به تو را هم، به خود نمی دهد. به قول خودشان: ' باید کفاره بدهند، اگر به ما، نگاه کنند. ' '

آن چه که به وضوح، دیده می شد رنگ باختن کلاهبرداری، آزمندی، سهل انگاری و اهانتهای کارمندان ادارات بود، در مقابل شال سفید من. به حقیقت، گفته اند: ' همه چیز در مقابل سفیدی، رنگ می بازد. '! واقعا هم که چه جرم سنگینی! شاید چاره کار تبعید من باشد تا شیرینی تناول زمین اینجانب به کامشان، تلخ نگردد.

  • ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۵۹
  • بنده خدا

بهترین و سالمترین حالت انسانها در مواجهه با نیازهایشان - به عنوان موجوداتی که در جهت بقاء خویش، در تلاش و تکاپو، هستند - تلاش برای یافتن پاسخی منطقی به آن نیازهاست. زمانی که شخص تحت تاثیر شرایط محیطی، قادر به ارائه پاسخی منطقی به خواسته هایش، نیست، تعادل و آرامش روانی وی دستخوش تغییر شده و به بروز پاسخهائی هر چند احساسی، می پردازد که به این پاسخها، ' مکانیسمهای دفاعی ' یا ' مکانیسمهای سازگاری ' اطلاق می گردد. این مکانیسمها‌ در همه افراد دیده شده؛ ولی افراط در استفاده از آنها، فرد را از حالت عادى و طبیعى خارج و از واقعیات زندگى، دور می سازد.

یکی از این مکانیسمها، ' تصعید ' یا ' والایش ' است که در آن، شخص محروم مانده جهت جبران ناکامیها، به انجام اعمال معقول و اجتماع پسند، روی می آورد؛ برای نمونه، ممکن است با صرف قسمت اعظمی از وقت خود در راستای کسب موفقیت و پیشرفت، انجام فعالیتهای مطلوب، کشفیات علمی، خلق آثار هنری و ...، از بار فشارها و هیجانات روانی خود، کاسته و بدین وسیله، به سازگارى و جبران محرومیتها، بپردازد. شاهد هستیم بسیارى از افراد بزرگ و برجسته تاریخ، به‌منظور جبران کمبودهاى جسمى و روانی خویش، توانسته اند با پشتکار و استفاده از هوش و توانمندیهای ذهنى، نجاتبخش بشریت از مصیبتها و بلایائی عظیم، باشند. از نمونه های دیگر ' تصعید '، می توان به فردی پرخاشگر، اشاره کرد که به پلیس یا ارتش، پیوسته یا سربازی اجباری که به دلیل عدم امکان تمرد از انجام خدمت نظام، آن را ' خدمت مقدس ' می نامد و ... . البته قبل از تصعید، همواره، مکانیسم دفاعی ' انکار ' رخ داده و فرد از آن جهت که قادر به تحمل یا قبول فشارهای ناشی از واقعیتهای نامطلوب موجود، نیست، به نفی آنها، دست زده؛ به طور مثال، به انکار وجود ترس، از دست دادن چیزی باارزش در زندگی و ...، می پردازد که به کاهش تاثیر عوامل آزاردهنده گذشته، حال و آینده، منجر خواهد گشت.

گفته می شود ' جهاد نکاح ' فتوائیست که نخستین بار، در سال ۲۰۱۳ میلادی و در جریان جنگ داخلی سوریه، منتشر و طی آن، زنان و دختران بسیاری از کشورهای مختلف؛ از جمله تونس، چچن، مصر، عراق، آلمان، فرانسه و ...، به سوریه، سفر کردند تا به زعم و گفته خویش، راه بهشت را بر خود، هموار سازند؛ هر چند بسیاری معتقدند این فتوا ساخته و پرداخته دولت ' بشار اسد ' جهت ایجاد جوسازی و مبارزه علیه مخالفانش، است. با این وجود، شایع است بیش از 6000 تونسی، در سوریه و عراق، شانه به شانه شبه‌ نظامیان تکفیری - که همه مسلمانان غیر عامل به دستورات اسلام را ' کافر ' می نامند - می‌جنگند که بسیاری از آنها را دختران و زنان، تشکیل می دهند.

اما چه عاملی زنان و دختران مذکور را به سمت این گونه ازدواجها، سوق می دهد؟ بدون اینکه سعی داشته باشیم به خاستگاه اصلی تکفیریهای ' داعش '، بپردازیم؛ اینکه آیا خودجوش بوده یا زائیده و دست پرورده کشورها یا جریان سیاسی خاصی هستند - با بررسی صفات و ویژگیهای این دست افراد، می توان به این نتیجه، رسید که آنها؛ همچون بربرهائی که در اثر خوی وحشیگری و ضداجتماعی خویش - که در جهت بقاء خود، آن طریق را برگزیده اند - منزوی گشته و از سوی جامعه، طرد و از مزایای زندگی اجتماعی، محروم می شوند، برای رفع نیازهای اولیه خویش، به ناچار، مجبور خواهند بود به جفت یابی مناسب خود، روی آورند و مسلما، راحت ترین راه آن فتوا، اعلان یا فراخوان عمومیست. از سوئی دیگر، زنان و دخترانی که از همان ابتداء حیات بشر، وارد بازی تنازع برای بقاء، گشته و همچون مردان، برای خود ننگ می دانسته اند به اذعان انتخاب ازدواج و زایش؛ به عنوان راهی برای ادامه حیات خویش، بپردازند و شروع به فرو رفتن در مکانیسم دفاعی ' تصعید '، کرده و بازی ' عشق ' یا ' جهاد ازدواج و فرزندآوری ' را آغاز نمودنده اند این بار نیز، به همین روش، متوسل شده و رفع نیازهای مادی و به خیال خویش، معنویشان را در ' جهاد نکاح '، می بینند. یک نمونه از این دست زنانی که به واکنش ' تصعید '، مبادرت نمود ' عایشه البکری ' سعودی بود که در سال 2013 میلادی و در سن 15 سالگی، به مدت چند ماه و به بهانه ' جهاد نکاح '، به سوریه، رفته و پس از مراجعت به عربستان و کسب عنوان قهرمانی از جانب مفتیهای عربستان، مدعی گشت: ' من دختری باکره بودم؛ اما به محض ورود به ' جهاد نکاح '، توسط چندین نفر، دوشیزگی خود را فدای اسلام کرده و در این مدت، مشکل رزمندگان زیادی را حل  کردم و اکثر مجاهدانی که با من، جهاد داشتند از الجزایر، اتیوپی، چچن و مغرب  بودند. هم اکنون هم، حامله بوده و می دانم این فرزند در آینده، یکی از  مجاهدان بزرگ راه اسلام، خواهد شد. ' وی کسب این موفقیت را مدیون انرژی بالا، زحمات شبانه روزی، تلاش و همت والای رزمندگان اسلام دانسته و عنوان نمود: ' من برای تقرّب به خداوند، این جهاد را انجام داده و از خداوند، می خواهم این جهاد را از من، قبول بفرماید. '

البته دختران و زنان بسیاری نیز، صادقانه به آن چه که محرک اصلیشان در گام گذاشتن در این راه، بوده، اذعان داشته اند؛ از جمله دختری که می گفت: ' می خواستم با پولی که درمی‌آوردم، برای برادرم کاری دست و پا کنم. برخلاف شایعات موجود، هر دختری با دو یا حداکثر سه نفر، در ارتباط است و من پس از بازگشت از سوریه، متوجه شدم برادرم سر کار رفته و مشکلات مالی خانواده‌ام نیز، تا حدودی، از بین رفته؛ اما آنها دیگر، پذیرای من نیستند. '

در حقیقت، هدف آنها تنها، یک چیز است: اینکه به سوریه، رفته و مانند سایر دختران و زنان مسلمانی که از ازدواج و فرزنددار شدن خود، به دنبال حماسه سازی و قهرمان آفرینی، هستند - حتی آنهائی که در زندگی عادی خود و خارج از ' جهاد نکاح ' مذکور، شوهرداری را جهاد و فرزندآوری؛ حتی فرزند ناپاک و آلوده به انواع گناهان، را راهی به سوی بهشت، فرض می کنند - به شکل قانونی و شرعی، ازدواج کرده و زیر این پوشش، به ادامه حیات و حفظ بقاء، بپردازند؛ اما وقتی نبردهائی سنگین صورت گرفته و شوهرانشان کشته می‌شوند، حتی اجازه نمی دهند عده آنها بگذرد و بلافاصله، آنها را به ازدواج سربازی دیگر، درمی‌آورند. بنابراین، نه تنها، قوانین اسلامی را رعایت نکرده؛ بلکه احکام دینی را به نفع خود، تغییر داده و آن را ' فقه پویا ' نام می نهند. آنها در این توهمند که کار درست را آنها انجام داده و هر کس مخالف آنهاست، مسلما منحرف است.

طریق نادیده گرفتن قوانین اسلام و بی توجهی به شرایط ازدواج سالم و زایش پاک که بارها، در اسلام، مومنان بدانها، سفارش گشته اند در ایران اسلامی نیز، مشاهده می شود و با آنکه زنان پاک از ازدواج با مردان ناپاک، منع شده و این شکل ازدواج بر مومنان، حرام گشته است - طبق آیه 3 سوره ' نور ' - و همچون راهبگان، زیست کردن بر چنین ازدواجی، ارجحیت دارد؛ لیکن دختران خود را طوری تربیت می نمایند که ' پاک بودن ' را صرفا، در چادر سر کردن، شوهرداری و فرزندآوری، دیده و برایشان، اهمیتی ندارد این شوهر چشم چران و زناکار باشد یا آن فرزند آلوده و گنهکار. تنها شعارشان هم، این است: ' بهشت زیر پای مادران، است. ' و ' جهاد زن خوب شوهرداری کردن است. '.

  • ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۵۲
  • بنده خدا